logomain
Search
Close this search box.
Search
Close this search box.

کد ذهن بدن

فهرست مطالب

کد ذهن بدن

کتاب کد ذهن بدن

بخش هایی از فصل ۱

كد ذهن بدن

در کتاب کد ذهن بدن آمده است: شناخت زیستی تأیید میکند که آنچه قبلاً به طور شهودی به آن مشکوک بودید یک حقیقت جهانی است: باورهای فرهنگی شما میتوانند شما را بیمار کنند و شادی را از شما سلب کنند. شما ممکن است به سادگی فاقد شواهد علمی یا حمایت اجتماعی مورد نیاز برای دانستن این موضوع باشید. اگر در سفرهای زندگی از نظر عاطفی زخمی شده اید، در محاصره دزدان عشق قرار گرفته اید، درس های زیست شناختی در این کتاب دریچهای برای سفری جدید شماست، سفری که به شما قدرت می دهد تا به عظمت شخصی خود پی ببرید.

اینکه ذهن بر بدن تأثیر می گذارد به خوبی ثابت شده است. علم جدید زیست شناخت نیز مؤلفههای فرهنگی را که بر ذهن تأثیر می گذارد، میشناسد. بر اساس آخرین مطالعات علمی در مورد مغزهای سالم، طول عمر سالم، و احساس قوی از خود ارزشمندی، شناخت زیستی برخی از افسانههای بسیار پایدار را از بین میبرد: اینکه ما قربانیان ژنتیک خود هستیم. که پیری یک روند اجتناب ناپذیر زوال است. و اینکه علوم زیستی به سادگی میتوانند تأثیر فرهنگ را بر سلامت و رفاه انسان نادیده بگیرند.

درس هایی که در طول این کتاب با شما در میان می گذارم به راحتی به من نرسید. بهعنوان یک عصبروانشناس بالینی، در چندین عمل بسیار غیرمفید آموزش دیدم. به من یاد دادند که آسیب شناسی را شناسایی کنم. برای تایید مدلی که زندگی را به عنوان یک مبارزه دائمی برای حفظ سلامتی و مبارزه با بیماری تعبیر می کند و به هر نظریه ای درباره ذهن و بدن که با ابزارهای ثابت اندازه گیری قابل اندازه گیری نیستند، با تحقیر نگاه میکند. من در دنیایی آموزش دیدم که متخصصان پیری به جای سلامتی پیری، آسیب شناسی پیری را مطالعه می کنند، و در آن صنعت داروسازی ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی را وسوسه می کند که این توهم را باور کنند که ما موجودات بیوشیمیایی صرف و قربانیان بدبخت ژن های خود هستیم.

با زبان شناخت زیستی، دنیای بسیار متفاوتی را توصیف می کنم.

وارد كردن وحدت به سیستم های واگرا

در کتاب کد ذهن بدن آمده: با چند استثنا، حوزه بین رشته ای روان شناسی عصبی (PNI) چگونگی افکار و احساسات بر سیستم های عصبی، ایمنی و غدد درون ریز تأثیر میگذارد – گویی ما در فضای خالی آزمایشگاهی از بافت فرهنگی وجود داریم. انسانشناسی پزشکی اصولاً به این میپردازد که چگونه فرهنگها بیماری را طوری تصور میکنند که گویی ما در یک خلأ بیولوژیکی عمل میکنیم. و بیشتر الهیات، الوهیت را موعظه می کنند، با اندکی توجه به بدن گذرا که روح ابدی ما را در خود جای داده است. این رویکردهای پراکنده برای درک اینکه ما کی هستیم و با زندگی چه می کنیم ضروری است، اما هیچ کدام برای پذیرش کلیتی که ما را بزرگتر از اجزای خودمان می کند کافی نیست.

نظریه زیست شناختی الگویی را پیشنهاد می کند که در آن آگاهی در زمینه فرهنگی رشد می کند که تأثیر بیشتری بر سلامتی ما دارد تا ژن های ما. خبر خوب از علم تندرستی، و همچنین از مطالعات متفکرانه، این است که ما میتوانیم از موارد دور از ذهن که پارامترهای متعارف ذهن، بدن و روح را نادیده میگیرند، چیزهای زیادی بیاموزیم. افراد دورتر افرادی هستند که از هنجارهای رفتار انسانی که از طریق قوانین مکانیکی ایجاد شده است منحرف می شوند. حوزههای نوظهور پزشکی یکپارچه که انسانشناسی، علوم اعصاب فرهنگی، و روانشناسی متفکرانه را تجسم میدهند، شواهد متقاعدکنندهای از قدرت ما برای التیام و پذیرش شادی پایدار ارائه میدهند – در حالی که تأیید میکنند که دستیابی به بزرگترین پتانسیل ما «آنقدر خوب نیست که درست باشد».

در سفر پیشگامانه زیست شناختی خود به سوی سلامتی، قربانی وعده های معمول عصر جدید برای یافتن خوشبختی صرفاً از طریق ارسال نیت خوب به جهان نخواهیم شد. درعوض، من پیشنهاد میکنم که با سرعتی که توسط باورهای فرهنگی و قدرت اقداماتی که انجام میدهیم که شایستگی ذاتی ما را تأیید میکند، به آنچه میخواهیم برسیم. در واقع، ما باید بر جست و جوی خود برای خوشبختی که به شرایط بیرونی وابسته است تأکید نکنیم، و در عوض تعهدات خود را به سمت شادی درونی هدایت کنیم که با فراز و نشیب های زندگی نمی توان آن را از چنگ ما برداشت.

تغییر الگو

در کتاب کد ذهن بدن آمده: همانطور که با هم وارد این قلمرو هیجان انگیز و ناشناخته می شویم، بیایید بررسی کنیم که معمولاً وقتی با اطلاعات جدیدی روبرو می شویم که میتواند باورهای ما را به چالش بکشد، چه اتفاقی می افتد. توماس کوهن در کتاب خود با عنوان ساختار انقلابهای علمی به ما میگوید که علم صرفاً با افزودن داده های جدید به نظریه های موجود خود پیشرفت نمی کند. در عوض، وقتی شواهد جدید نظریه موجود را به چالش میکشد، علم آنچه را که دیگر نمیتوان پشتیبانی کرد کنار میگذارد و نظریه را بازسازی میکند تا با شواهد جدید سازگار باشد. کوهن اصطلاح تغییر پارادایم را برای نشان دادن تغییرات قوی که در این شرایط رخ می دهد ابداع کرد. اما او همچنین هشدار داد که چنین تغییراتی بدون مقاومت اتفاق نمیافتد. از آنجایی که کد ذهن-بدن مستلزم یک تغییر پارادایم است، ارزش آن را دارد که لحظهای را برای کشف این موضوع صرف کنید.

هنگامی که یک نظریه جدید برای گنجاندن اطلاعاتی که با یک نظریه قدیمی در تضاد است شکل میگیرد، ابتدا تحقیر وجود دارد – نظریه جدید و طرفداران آن با تحقیر مواجه می شوند. این امر با تردید در مورد اعتبار نظریه جدید همراه است. در نهایت، وقتی دیگر نمی توان از نظریه قدیمی دفاع کرد، پارادایم به پذیرش شواهد جدید تغییر می کند.

به عنوان مثال، هنگامی که گالیله، که پدر علم مدرن به شمار میرود، توانست ادعای کوپرنیک مبنی بر اینکه زمین مرکز جهان نیست، همانطور که مردم در قرن هفدهم معتقد بودند تأیید کند، به دستور کوپرنیک در حصر خانگی قرار گرفت. تفتیش عقاید و مجبور به انصراف از موقعیت خود شد. تنها زمانی که آثار او پس از مرگش منتشر شد، تردید جایگزین شد.

و این تردید در نهایت به تغییر پارادایم رسید که در آن خورشید به جای زمین به عنوان مرکز جهان پذیرفته شد – یک پارادایم heliocentric در مقابل geocentric. البته، ما اکنون بیشتر می پذیریم که خورشید فقط مرکز منظومه شمسی ما است، نه کل جهان، یک تغییر پارادایم بیشتر که توسط اکتشافات علمی در طول قرن های میانی ضروری است.

این روند کند تغییر طرز فکر نشان می دهد که باورها و الگوهای رفتاری ما به راحتی کنار نمی روند. این امر حتی زمانی صدق میکند که از نظر عقلانی بدانیم که باورها و رفتارهای ما سالم نیستند. این بی میلی به تغییر آنچه که ما «معلوم» می دانیم ناشی از سرمایه گذاری هایی است که انجام داده ایم – از نظر احساسی، فکری و مالی – الگوی شخصی ماست.

وقتی این را در مورد شناخت زیستی به کار می بریم، به طور متناقض، تمایل بیشتری به تجربه اضطراب با شادی پیش بینی شده داریم تا با بدبختی شناخته شده. اما با به دست آوردن تسلط در کدهای ذهن و بدن زیست شناختی، می توانیم از اضطراب و مقاومت عبور کنیم. ما میتوانیم الگوی خود را از زندگی بهعنوان شاگردان تحقیرآمیز درد شناختهشده و شکاکان در شادی پیشبینیشده به تبدیل شدن به استادان فراوانی تغییر دهیم.

حالا بیایید از شاعرانگی به سمت عملی بودن برویم. من از شما می خواهم که یاد بگیرید به زبانی زندگی کنید که نتیجه دهد. و شما می توانید – اگر مایل باشید که ترس خود را با عشق به کشف جایگزین کنید. من این هشدار را ذکر می کنم زیرا سال ها تمرین بالینی به من آموخته است که بهبود یک بیماری یا تغییر یک رفتار ناکارآمد آسان تر از مقابله با افراد یا شرایطی است که از بدبختی شناخته شده ما حمایت می کنند. به عنوان مثال، من تعداد نگران کننده ای از بیماران را دیده ام که ترجیح می دهند خود را تسلیم بیماری خود کنند و در برخی موارد می میرند، نه اینکه مرزهای احساسی خود را اعلام کنند. همچنین جالب است که توجه داشته باشیم که چنین فرآیندهای خود خرابکاری آگاهانه نیستند و این بیماران به شدت انکار می کنند که خود خرابکاری می کنند حتی زمانی که با شواهد قانع کننده مواجه شوند. در اینجا منظورم این نیست که بیماری امری ساده از بی ادعا بودن است. متغیرهای زیادی وجود دارند که در ایجاد بیماری نقش دارند. اما اگر شایستگی خود را نپذیریم، شفا نمیتواند اتفاق بیفتد – اینکه ما ارزش درمان را داریم، حتی اگر انجام این کار ممکن است دیدگاه ما را نسبت به جهان و نحوه تعامل ما با دیگران متزلزل کند. درمان ممکن است به مداخلات بیرونی مانند روان درمانی، دارو درمانی یا جراحی نیاز داشته باشد، اما شفا نیاز به تغییر پارادایم درونی از ترس به عشق دارد. شناخت زیستی بیش از یک نظریه یا یک عمل است. این یک روش زندگی است، و این به این دلیل است که هر یک از ما چیزی بیش از یک بدن حساس و یک ذهن متفکر است. ما حوزههای اطلاعاتی زندهای هستیم که میتوانیم با استفاده از نمادهایی که از تجربیات خود ایجاد میکنیم، بفهمیم که چه کسی هستیم. بنابراین، تجربیات ما تعابیری است که نمادهای زیستی نامیده میشوند، که در یک میدان بیوانفورماتیکی به اشتراکگذاشتهشده توسط ارتباطدهندهها به اشتراک گذاشته میشوند – میدانهای فردی به یک میدان مشترک همگرا میشوند. این دو مفهوم، زمینه چیزی را تشکیل می دهند که من پورتال سلامتی می نامم.

نماد زیستی کلمه، تصویر، خاطره یا باوری است که به آن تعبیری فرهنگی داده شده است که زیستشناسی ما را تحت تأثیر قرار میدهد. به عنوان مثال، کلمه “احمق” یک نماد است. این وقتی به یک نماد زیستی تبدیل میشود که کسی از این کلمه برای توصیف اعمال خود استفاده میکند و ما آن را به عنوان احساسات و عکس العمل فیزیکی تجربه می کنیم.

پنج درگاه سلامتی

در کتاب کد ذهن بدن آمده : ما تاریخ فرهنگی خود را از طریق نمادهای زیستی که ایجاد میکنیم تجربه میکنیم و نمادهای زیستی را هم با زبان ضمنی و هم با زبان آشکار ارتباط برقرار میکنیم. ما چیزهایی مانند “من نمی توانم آن را درک کنم”، “دل من به آن نیست”، “من آرامش ذهنی میخواهم” و بسیاری از عبارات دیگر را نشان می دهد که نمادهای زیستی ذهن و بدن را نشان می دهد که ما برای انتقال دنیای درونی و بیرونی خود استفاده می کنیم. من پنج ناحیه از فضای

ذهن و بدن را پیشنهاد میکنم که ضروری ترین نمادهای زیستی ما را نشان می دهند. اینها از نیاز ما به ایمنی تا تلاش ما برای معنویت را شامل می شود. من این مناطق را پورتال می نامم زیرا دروازه های بیان وجود کل هستند: عللی که نمی توان آنها را به مکان های فیزیکی خاص نسبت داد.

ذکر این نکته ضروری است که همبستگی هایی که در این مدل بین نواحی بدن و بیماری های خاص ایجاد می کنم نباید به عنوان علت و معلول خطی تفسیر شود. چون آنها اینگونه نیستند. در اینجا ما در حوزه بیان ناهماهنگی ذهن و بدن هستیم.

BLACK

زمان باقی مانده تا شروع تخفیف بلک فرایدی روی پکیج‌های اشتراکی

روز
ساعت
دقیقه
ثانیه
black2