logomain
Search
Close this search box.
Search
Close this search box.
اپیزود 45 – الهه عزیزی

عنوان اپیزود:

اپیزود 45 – الهه عزیزی کارآفرین، مدرس و مدیر پروژه های عمرانی

شماره اپیزود:

گوینده:

مارال پژاوند

درباره اپیزود:

فصل جدید از پادکست زن در قاب تاریخ( رادیو راه زنانه) با عنوان صدای زنان توانای ایران ، گفتگو با زنان فرهیخته ، توانا و اثرگذار به نمایندگی از طرف جامعه ای از زنان توانمند ایران است.
دنیا امروزه به زنانی نیاز دارد که منتظر نمی‌مانند که یکی از راه برسد و آنها رو خوشبخت کند . زنانی که روی خودشون حساب میکنند. درست آنجایی که همه میگویند نمیشه یا اینکه این یه کار مردانه است؛ علیرغم همه ی سختی‌ها موانع و محدودیت‌های کار در فضای بیشتر مردانه حرکت کرد ، ارزشی خلق میکنند و تلاششان، جامعه ای از زنان را به تکاپو وا میدارد .با القای این فکر که اگر او توانست پس من هم میتوانم.
در اپیزود دوم از پادکست رادیو راه زنانه میزبان مهندس الهه عزیزی که در سمتهای مدرس و مشاور در زمینه ی راه اندازی کسب و کار، مدیر پروژه های عمرانی مختلف راه و فرودگاه و در نهایت به عنوان کارآفرین و موسس استارتاپ سالها نقش آفرینی کرده؛ هستیم.
روایت زندگی الهه عزیزی از زبان خود او بسیار شنیدنی ، جذاب و اثرگذار است. او روایت زندگی اش را اینگونه آغاز کرد:
وقتی از داستان زندگی آدم میپرسن انگار یه نواری میاد جلوی چشم آدم که از کجاش بگم و از کدوم قسمت شروع کنم. ولی من فکر می‌کنم داستان‌هایی که ما در زندگیمون داریم همیشه برای ما تصمیم گیرنده هم بوده اند یعنی روی تصمیم گیری های ما تاثیر داشتن.

برای همین من میخوام از داستان تولدم شروع کنم و فکر می‌کنم این داستان همیشه شاید به من انگیزه داده. چون شما تو اول صحبت‌هاتون هم گفتین زنایی که وقتی بهشون گفتن تو خانمی و نمیتونی . ! نایستادن و شروع کردن و من فکر می‌کنم که باید قدردان پدرم باشم که این استوری قشنگ رو تو ذهن من ایجاد کرده. برای همین میخوام از قصه ی زندگیم شروع کنم. وقتی مادرم باردار بوده و قرار بوده که من به دنیا بیام؛ پدرم برای یک ماموریت کاری لرستان بود. در ایستگاه راه آهن زیر سایه ی اشترانکوه در کنار روستای دربند . قرار بوده که من به نزدیکترین شهر یعنی اراک برم و اونجا به دنیا بیام. مادرم یه شب خواب میبینه خونه ی بزرگی بوده و اون داره دور این خونه میدوه و میگه همون خدایی که اراکه اینجا هم هست . و به پدرم میگه من دوست دارم بچه اینجا به دنیا بیاد. پدر میگه باشه و میرن و یه قابله ی محلی رو میارن که من به دنیا بیام. من فرزند چهارم خانواده هستم. دوبرادر و یه خواهر بزرگتر از خودم دارم. برادرم هم یه بار تو خاطراتش گفته بود که: ما رفتیم توی جنگل گنجشکها، برگشتیم الهه به دنیا اومده بود. وقتی من به دنیا اومدم پدرم از یه آدم محلی سوال میکنه که من چقدر باید به این قابله بابت کارش پول پرداخت کنم. مرد میگه چون بچه دختره نصف یه پسر.

پدرم میزنه رو دوشش و میگه این دختر ۳ تا پسر میارزه و میگه این چه حرفیه که میزنی و به اون قابله هزینه ی ۳ تا پسر رو میده. این شده بود یه استوری قدرتمند توی ذهن من. همیشه فکر میکردم که پس من ، قده ۳ تا پسر می ارزم.
الهه در ادامه می گوید.: ما به خاطر شغل پدرم در شهرهای مختلف زندگی کردیم. من دیپلمم رو تبریز گرفتم. کنکور ریاضی دادم و در نهایت اومدم دانشکده ی مهندسی. یادم میاد از همون ۳ ، ۴ سالگی من دوست داشتم مهندس راه بشم. و خب داریم در مورد دهه ی ۵۰ حرف میزنیم از همون موقعها مثلا پدرم عکس یه پلهایی رو پیدا می‌کرد و سریع میگفت: اینم سازنده اش یه خانم بوده. قطعا که عوامل دیگه ای هم دخیل بوده اما نقش پدرم بسیار در جایگاه امروز من موثر بود.
الهه عزیزی در جو کاملا مردانه ی دانشگاه فنی دانشگاه تبریز وارد دنیای مهندسی شد. او از خاطرات این دانشگاه میگوید: یه اتاق سه در چهاری بود که هیچ پنجره‌ ای هم به بیرون نداشت و من میدیدم که خانمها که کلاس تعطیل میشه میرن داخل اون اتاق. رفتم داخل اتاق ودیدم که اسمش، نماز خونه است اما بچه ها توش استراحت میکنن ، غذا میخورن ، تمرینهاشونو حل میکنن و بیرون هم نمیان. عجیب بود برام . اما پسرها میرن توی آبدارخانه ای که بین طبقات هست و اونجا چای میخورن . اون زمان سال ۷۱ بوفه هم نداشت دانشکده ی ما. رفتم نشستم اونجا و یادمه گفتم دوتا چایی بیارید. فکر کنم هول شده بودن. گفت برو بشین تو نمازخونه برات میارم. گفتم نه من اینجا میخورم. دوباره گفت : دختر پاشو برو تو نمازخونه چایی ات رو برات میارن. گفتم : من با این آقایون سر کلاس میرم من میخوام چایی بخورم.

کار خاصی نمیخوام بکنم. همین . تموم شد و یواش یواش اون دره باز شد و ما تونستیم خیلی کارای قشنگی بکنیم تو اون دانشکده . انجمن علمی با شورای دوازده نفره از دانشجوها درست کردیم.اینم یه استوری دیگه بود .یکی از دوستانم پیشنهاد کرد که شرط بزاریم که باید به یه خانم هم رای بدید. من گفتم چرا شرط بزاریم شاید خواستن به ۶ تا خانم رای بدن. ما شرط نمیزارم و میریم تو انتخابات شرکت میکنیم و من نفر دوم شدم. یعنی نفر اول یه آقا شد و بعد من و ۱۰بقیه نفر بعدی از بینشون یه خانم دیگه قبول شد و ما کار رو شروع کردیم و تو این دانشکده ما شروع کردیم به ساختارشکنی. جلسات میگذاشتیم . مجله چاپ می‌کردیم کارسیاسی نه .ما بلد بودیم کار علمی بکنیم.
یه خاطره ی جالب دیگه از اون دانشکده اینکه ما یه استاد داشتیم که می اومد تو کلاس و اون کلاس هم اتفاقا ۵ ، ۶ تا دختر بودیم. اصلا یادمه نگاه ما هم نمیکرد. یعنی انگار ما نیستیم. درس ترافیک بود. یه روز اومد گفت: بچه ها ۸ تا فصله . از این فصل‌ها هر کدوم یه فصل بردارید و کنفرانس بدین. خانمها هم میتونن کمک کنن به آقایون. گفت داوطلب کیه. یکی دو تا پسر گفتن ما این فصل رو میخوایم و من بلند شدم . استاد تعجب کرد دست بالا کردم و گفتم الهه عزیزی هستم فصل ۸ ، ایمنی ترافیک آقایون خوش خط بیان تو تیم من. کلاس منفجر شد. همه زدن زیر خنده‌ و کلاس به هم خورد. فرداش اسمم رو زده بودن روی برد. رفتم پیش استاد و گفتم: من قصد شلوغکاری نداشتم که جو کلاس رو بهم بزنم. من واقعا حرفمو زدم . استاد گفت: حالا من حرف نزده تو چرا شروع کردی؟! من اتفاقا خوشم اومد. به من گفته بودن که کلا از خانمها تمرین نخواه. دوست ندارن بیان پای تخته و تمرین ارائه بدن. خیلی از جسارت شما خوشم اومد و میخواستم بهت بگم که تلاش کن بهترین نمره ی کلاس رو بگیری. و همین دکتر اسماعیلی بعدها که ما این گروه رو زده بودیم معاون بودن توی دانشکده . رفته بودن گفته بودن این دختر پسرا معلوم نیست باهم چیکار میکنن دور هم جمع میشن. گفته بود کی هستن. دختره کیه؟ گفتن الهه عزیزی. و استاد گفته بود اون هیچ کار خاصی نمیکنه . حتما اون مجله علمی رو داره جمع میکنه . بزارید کارش رو بکنه یه اتاقم بهشون بدید و من میخوام بگم آدم تاثیر گذار واقعا اینطوریه.
الهه از آنجا که با کامپیوتر خیلی زود آشنا شده بود، کار خود را در یک تیم که در حال راه اندازی سامانه های مختلف بودند آغاز کرد تا بتواند کار مناسب رشته ی خودش که مهندسی بود؛ پیدا کند‌‌ . او از تجربه اولین بار حضورش در کارگاه میگوید: یه روز صبحی به رئیسم آقای مهندس کرباسی گفتم: میشه منم ببرید کارگاه؟! گفت : میخوای بری کارگاه فردا ۶ صبح دم کارگاه باش . کلید هم دست خودت، باز کن برو تو. من رفتم ، در کارگاه رو خواستم باز کنم ، سگها ریختن دورم. با خودم گفتم: الان اگه کم بیارم دیگه کم آوردم و من کار کارگاه رو هم شروع کردم . بعد یه مدتی خود ایشون به من گفت : که ما کارامون خیلی کوچیکه . تواینجا اذیت میشی. تو به درد کار بزرگتر میخوری.
به این ترتیب الهه عزیزی با تجربه ی مشاوره و مهندس طرح در شرکت ایمن راه و با راهنمایی ها و کمک‌های مهندس کرباسی که مدیر سرپرست نظارت فرودگاه امام بود، کار طرح در کارگاههای فرودگاه امام و سایر فرودگاهها را به مدت ۴ سال به انجام رسانید. او در دوران بارداری کار بر روی فرودگاه مشهد را به انجام رسانید و با وجود بارداری ۲۰ مرتبه به مشهد پرواز کرد. اما بعد از تولد تنها فرزند خود النور، به واسطه ی عشقی که برای مادرانگی داشت؛ استعفا داد وبعد وقفه ای یک سال و نیمه، دوباره با راه اندازی یک شرکت مهندسی کوچک ،فعالیت خود را از سر گرفت.
الهه عزیزی در کنار فعالیت‌های کوچک اما مستمر خود، در این مقطع با هدفی که همیشه به دنبال آن بود یعنی اجرای پروژه های بزرگ ، مدرک مدیریت پروژه ی حرفه‌ای خود را که آزمون آن در ترکيه برگزار میشد؛ دریافت کرد و به فاصله ی یکی دوماه بعد از دریافت مدرک به سمت مدیریت پروژه ساختمان‌های جنبی فرودگاه امام که شامل ذی نفعانی چون وی ای پی، گمرک ، اداره کل ، نیروی انتظامی و آتش نشانی بود ، منصوب شد. علیرغم سختی های این پروژه ی عمرانی سنگین ، الهه با مشاوره و حمایت فکری و معنوی مهندس کرباسی این سمت را پذیرفت.
این بانوی تلاشگر به این تجربیات و مدرک مهندسی و مدیریت پروژه اکتفا نکرده و با تصمیم وحتی رویای تدریس به ادامه ی تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد مدیریت در دانشگاه تهران و بلافاصله هم دکترای این رشته در فرانسه را آغاز کرد . در طول این سالها اوهمچنین تجربه‌ی مدیریت پروژه ی هتل امام و بعد از آن سمت مدیر پی ام اُ و مشاور و راه انداز پی ام اُ، در سازمانهای مختلف را به انجام رسانید. به دنبال آن در سال ۹۳ از طرف مهندس اختراعی دعوت به همکاری با سمت مدیر پی ام اُ دایرکتیو شد که به زعم خود الهه عزیزی ،یکی از خروجی های قشنگ آن تیکه ی رودبار- منجیل با ۶۰۰۰ متر تونل و پلهای قشنگ آن بود.
کم کم الهه به دنبال مطالبه ی جدیدی از خود ، و جستجوی آن معنایی که حال و احساس بهتری در او ایجاد کند به هدف کارآفرینی اجتماعی و اثر گذاری ایی که به دنبال میداشت ؛ رسید. بنابراین با هدف اشتغال وسیع ،خدمات اجتماعی به زنان و مردان سالمند به جای خانه ی سالمندان و با تامل در اینکه نیاز بیزینسها ی امروز وصل شدن به تحولات جدید دیجیتالی است ؛ استارتاپ همقدم که اولین استارتاپ همراهی در ایران (یعنی هر جایی که تو نمیخواهی کاری را به تنهایی انجام بدهی یا میخواهی که کسی کار تو را انجام بدهد) هست را به کمک چند سهامدار دیگر راه اندازی کرد.
در کنار راه اندازی این استارتاپ از آنجا که الهه به مشاوره ی مدیریت هم فکر می کرد ، پلتفرمی که بتواند مشاوره ی مدیریت بدهد و نتیجه آن هم پلتفرم نما بود را نیز به راه انداخت که البته این پروژه ها او را با چالشهای زیادی هم روبرو کرد‌.
الهه عزیزی در ادامه ی مصاحبه با توجه به تخصصهای مختلف و تجارب زیادش و با در نظر گرفتن تغییرات نسلی ، شرایط کار و فعالیت های امروز ،در توصیه به زنان و دختران جوانی که به تازگي وارد عرصه ی کسب و کارشده اند میگوید: من از تبعیض مثبت خوشم نمی آد . فکر میکنم اگر زنان قراره به جایی برسند باید شایسته باشند. پس به دنبال این باشید که شایستگی‌های خودتون رو زیاد کنید و ببینید بازار کار امروز چه شایستگی هایی رو میخواد. و منتظر نمودید. علاوه بر مهارتهای تخصصی ، مهارتهای نرم رو هم در خوتون ارتقا بدید. دو چیز در بحث توانمندسازی زنان میتونه بهشون کمک کنه ، یکی بحث منتورینگه و یکی دیگه نتورکینگه.
اگه بتونن منتورهای خوبی کنارشون داشته باشن، یعنی کسانی که قبلا این مسیر رو رفته ا ن، حتما که این مسیر رو سهل‌تر طی میکنن و قسمت دوم اینکه، نتورک درست برای خودشون بسازن و شبکه شون رو گسترش بدن. ما در خانمها مشکل شبکه سازی داریم.پس شبکه ی قوی ایی ایجاد کنن.
خودسازی، علم روز دنیا، کسب مهارتهای نرم رو در نظر بگیرن . اگر میخوان در کارآفرینی وارد بشن، حواسشون باشه که در چه نقاطی باید دنبال سرمایه گذار بگردن و چه جوری شرکای خودشون رو پیدا کنن. ببینند نقاط ضعفشون کجاست ، برن شرکای رو بیارن کنار خودشون که اینها رو پوش میکنه. تو حوزه ی مشاوره مدیریت هم توصیه ام اینه اگه خیلی جوونید شاید مشاوره هاتون خیلی ارزشمند نباشه،خوبه خاک اینکار رو بخورید بعد مشاوره بدید. کنار بزرگان کار باشید و خیلی عجله نکنید.
الهه عزیزی در پایان این مصاحبه از زنان و دختران جوان می‌خواهد که با در نظر گرفتن نقشهای زنانه پررنگ شان و زندگی در بستر فرهنگی ایی که کار مرد در راستای نقش و مسئولیتی است که برایش تعریف شده و برای زن نقشهای مهمتر دیگری وجود دارد که اگر آنها را انکار کند اصلا به صلاح خودش و جامعه نیست ؛ خودشان را برای تلاش دو چندان آماده کنند تا در کنار کسب مهارتهای تخصصی و مهارتهای نرم ، هرکس دایره تاثیر گذاری خودش را پیدا کند وسهم خود را به انجام برساند.

BLACK

زمان باقی مانده تا شروع تخفیف بلک فرایدی روی پکیج‌های اشتراکی

روز
ساعت
دقیقه
ثانیه
black2