logomain
Search
Close this search box.
Search
Close this search box.

عنوان اپیزود:

اپیزود 46 – دکتر فاطمه دباغی صدای اثرگذار جامعه‌ی مدرسین پرستاری در ایران

شماره اپیزود:

گوینده:

مارال پژاوند

درباره اپیزود:

فصل جدید از پادکست زن در قاب تاریخ( رادیو راه زنانه) با عنوان صدای زنان توانای ایران ، گفتگو با زنان فرهیخته ، توانا و اثرگذار به نمایندگی از طرف جامعه ای از زنان توانمند ایران است.

در اپیزود سوم این فصل از پادکست رادیو راه زنانه ، صدای بانوی اثر گذار جامعه ی مدرسین پرستاری درایران، سرکار خانم فاطمه دباغی با مدرک دکترای آموزش پرستاری رو که یکی از تواناترین اساتید این حوزه است و سالها با هدف ارتقا بهداشت همگانی در ایران به تربیت پرستاران زیادی همت گمارده و در توسعه ی حرفه ی پرستاری نقش اثربخشی داشته را میشنویم.

در این اپیزود با تاکید بر نقش حساس و اثرگذار یک بانوی پرستار با سالها تجربه ی تدریس ومدیریت مدرسه ی عالی پرستاری که با حس مسئولیت پذیری زیاد در ارائه ی آموزش شیوه ی اصولی پرستاری در مراقبت وحمایت جسمی و روانی بیماران تلاشهای اثربخشی داشته ، به روایت زندگی جذاب و پرتلاش یه مدرس پرستاری از زبان خود ایشان می‌پردازیم.

فاطمه دباغی بانویی آذری زبان که در خانواده ای سنتی در تهران به دنیا آمد و بزرگ شد. دختری که عزیزکرده ی پدر بود. پدر مردی بازاری بود و به همین دلیل محل سکونت خانواده را از تجریش به محله ی امیریه ی تهران تغییر داد.

فاطمه مقطع دبستان خود را در مدرسه ی سرخوش در خیابان فرهنگ آغاز کرده و مقطع دبیرستان را هم در مدرسه ای در آن منطقه گذراند.

او در سال ۱۳۴۸ در امتحان کنکور دانشگاه که نه به صورت سراسری بلکه به شکل مصاحبه های مجزا در هر دانشگاه انجام میشد، شرکت کرد.

البته با توجه به عدم تمایل پدر به ادامه ی تحصیل او در دانشگاهی خارج از شهر تهران ، در تلاش برای تنها گزینه های موجود مصاحبه در دانشگاههای تهران و ملی (دانشگاه شهید بهشتی فعلی)و انستیتوی عالی پرستاری فیروزگر که به تازگی افتتاح شده بود و شرایط پذیرش در آن اساسا راحت نبود، به عنوان پنجمین دانشجویان ورودی این انستیتو در رشته ی نرسینگ پذیرش شد.

بانو دباغی از خاطرات آن روزها میگوید: علاقمندی من به بعضی درس‌ها عجیب بود، مثلا آناتومی را خیلی دوست داشتم و استادی داشتم به نام آقای کوثریان که خدا رحمتش کنه ما رو می‌برد مرکز تشریح دانشگاه تهران و بر روی اجساد آناتومی رو یاد می‌داد و من خیلی برای این کلاس ذوق داشتم.

آن دوره که انستیتوی عالی پرستاری تشکیل شد تنها دانشکده ی پرستاری بود که دوره ی ۴ ساله داشت و بقیه ی دانشگاه‌ها دوره ی ۳ ساله بود و این برای ما یک فرصت بود.

ما هر سال از طرف سازمان بهداشت جهانی مدرسینی داشتیم که با اونها یاد میگرفتیم .یکی از اونها سرکار خانم مداح که در نرسینگ بالاترین رده ی ایران هستند با افتخار معلم من هم بودن.

یکی دیگه از مدرسین که برای من رول مدل بودن و به من کمک کردن که به نرسینگ علاقمند بشم خانم فهیمه رحیمی ها بود.

من میخوام بگم که چطور میشه بچه ها رو علاقمند کرد به چیزهایی که نمیشناسن . به نظر من معلم‌ها و اساتید هستند. رول مدلینگ يكي از روشهای تدریسه.

این الگوها خیلی علاقمند بودن به نرسینگ ،به انسان به شکلی که این علاقه رو تو دل بچه ها میکاشتن و من در این چهار سال معدل خوبی اوردم و شاگرد ممتاز کلاس شدم و این روند انستیتوبود که شاگردان ممتاز هر دوره رو به عنوان مربی استخدام میکردن.

بانو دباغی بعد از ۴ سال آموزش به عنوان مربی پرستاری ،وارد انستیتو شد و همچنان به تحقیقات و مطالعه ی کتابهای مرجع با نگاه تربیت نرس برای جامعه ادامه داد تا اینکه مجدد در سال ۱۳۵۶ در شرایطی که متاهل بود و صاحب فرزند با تشویق های بسیار همسر در مقطع کارشناسی ارشد در مرکز پزشکی شاهنشاهی سابق (دانشگاه علوم پزشکی سابق)با اساتید خارجی،که بسیار از آنها اموخت، پذیرش شد.

بانو دباغی از سال ۵۶ کار تدریس خود را از سر گرفت تا اینکه درسال ۵۷ به دلیل انقلاب فرهنگی ، دانشگاه‌ها موقتا به حالت تعطیلی درآمد، او هم بنا به شرایط ، کار تدریس را کنار گذاشت و فرصتی برای کار بر روی پایان نامه ی خود با موضوع واکسیناسیون در ایران را بدست آورد.

انگیزه ی انتخاب این موضوع دقیقا متناسب با علایق ایشان در شرایطی که شبکه های بهداشتی درمانی کشور به سامان نبود و به تازگی این مراکز به لطف پروژه ی سازمان بهداشت جهانی با عنوان بهداشت برای همه تا سال ۲۰۰۰ ، در حال شکل گیری بود ، در او ایجاد شد.

بانو فاطمه دباغی از فعالیتهای خود بعد از انقلاب فرهنگی میگوید: از سال ۱۳۶۳ به بعد در دانشگاه انستیتوی عالی پرستاری فیروزگر دانشجوی فوق لیسانس پرستاری میگرفتیم. یه رشته ای داشتیم به نام community health nursing پرستاری بهداشت جامعه (رشته ای فوق العاده با نگاه تربیت پرستار برای کار در جامعه ) و من گفتم من میخوام تو این گروه کار کنم درواقع مدرس مقطع فوق لیسانس بودم در حالیکه دو تا بچه ی کوچیک داشتم‌.

اگه بخوام از انستیتو بگم که شاهکاری بود از معماری آموزش پرستاری در ایران که واحدهای درسی پایه پرستاری علاوه بر دروس تخصصی، شامل تاریخ ایران ، ادبیات فارسی، بیوشیمی ،فیزیک ،ریاضی وارتباطات اجتماعی بود که رفرنس درس ارتباطات اجتماعی ما همون کتاب I’m OK you’re OK بود که به شفای کودک درون میپرداخت.

میخوام بگم برنامه ی درسی انستیتو دانشجویان رو خیلی قوی بار آورد و فارغ‌التحصیلان قدر قدرتی به جا گذاشت چون سطح یادگیری خیلی بالایی داشت و اصالت این دانشگاه‌ها به داشتن مدرسین برترش بود.

کار و فشارتدریس بانو فاطمه دباغی بعد از سال ۶۵ که دانشکده ی های پزشکی از وزارت علوم منفک شدند و وزارت بهداشت به وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی تبدیل شد و۹ تا مدرسه ی آموزش پرستاری در هم ادغام شدند و در نتیجه تعداد دانشجویان انستیتو یکباره از ۲۰۰ نفر به ۲۰۰۰ نفر رسید، به نسبت بسیار بیشتر شد‌.

بانوی پرتلاش و عاشق نرسینگ، در موردیکی از انگیزه های خود برای ادامه ی کار در حوزه ی تدریس پرستاری میگوید: یکی از انگیزه های من یکیش خود استادم بود که ذهن public healthyداشت و کاملا این ذهنیت، به من منتقل شده بود .

بطوريکه وقتی دانشگاهها در هم ادغام شدن ، من سرم خیلی شلوغ شده بود و هر ترم بیش از ۲۰ تا پایان نامه برای راهنمایی داشتم .

او در سال ۶۹ بازهم به تشویق همسر، در مقطع دکترا در رشته مدیریت خدمات بهداشتی_ درمانی که واحد علوم تحقیقات برای اولین بار در مقطع پی اج تی برگزار میکرد، شرکت کرده وپذیرش شد که خود این قبولی را مدیون ساعتها مطالعه ی کتابهای مرجع، تحقیق و آموزش و زحماتش به واسطه ی علاقه ی شدید به رشته ی پرستاری بهداشت جامعه، در دوران تحصیل و تدریس می‌داند.

به این ترتیب بانو فاطمه دباغی با مدرک دکترای آموزش پرستاری به عنوان استادیار و مدیر گروه پرستاری و بهداشت ،در دانشگاه علوم پزشكي ایران، تربیت مدرس و امام حسین به تربیت دانشجویان دانشکده های پرستاری ادامه می‌داد.

البته که در کنار تدریس که همچنان بعد از گذشت ۷ دهه از زندگی، در مسیر رسالت خود عاشقانه به آن مشغول است ؛ به نوشتن مقالات متعدد میپرداخت و در مقطعی تجربه ی موفق راه اندازی اداره ی انتشارات دانشگاه که به چاپ کتابهای حوزه ی علوم پزشکی می پرداخت ؛ را هم داشت.

بانو دباغی در پاسخ به این سوال که رشته ی پرستاری افرادی صبور و حامی و مراقب که به لحاظ روحی باید قوی باشند را می‌طلبد چه ترکیبی از مهارت‌ها و خصوصیات فردی که به تاب آوری بیشتر پرستاران کمک کند را به دانشجویان توصیه و آموزش می‌داده میگوید:

بد نیست که من یکی از خاطراتی که در کارآموزیهام داشته ام را در کاراموزی بالینی در دوران جنگ براتون بگم.

در بخشهای جراحی که در بیمارستان فیروزگر میرفتم مریضی داشتیم که در جبهه ترکش به ریه اش خورده بود او چست تیوب داشت (لوله ی سینه ای که برای تخلیه ی ترشحات کار گذاشته میشه) که اطرافش عفونت کرده و در نتیجه خارج شده بود ، خیلی تصادفی رفتم تو اتاق و دیدم دانشجوی من که بر روی این بیماری کار میکرد دستپاچه شده و نمی دونه باید چیکار بکنه .

بهش گفتم بدو و گاز بیار و من خیلی فشرده گاز رو در سوراخی ریه گذاشتم که هوا نکشه محکم چسب کاریش کردم و گفتم که بدو برو به هدنرس بخش بگو زنگ بزنه به پزشک جراح که بیاد تا بگه که باید چه کار کنیم، پزشک اومد و گفت شما کار بسیار درستی رو انجام دادید و به دو سه دانشجوی پزشکی که همراهش بودن گفت :

یاد بگیرید از نرسها ببینید چقدر هوشیارن تا مریض رو نجات بدن.

خلاصه چست تیوب جدید گذاشتن. این مریض خیلی جالب بود چیزی نمی‌خورد و مادرش بالای سرش بود و صبحها که بالاسرش میرفتی تحویل نمی‌گرفت و کمی که گذشت و به کارهاش رسیدگی می‌کردیم یه روز صبح که رفتم بالا سرش گفت :

وقتی شما می‌آیید من از صدای کفش ها تون میفهمم که شما اومدید و میفهمم اونروز روز خوبیه و مراقبت خوبی ازم میشه.

پرستاری همون تعریف عامیانه که تلفیقی از علم و هنر و همه ی اینهاست ؛ می خوام بگم مریضی که ارتباط نمی‌گرفت نه تنها با من ارتباط برقرار کرد بلکه به مریضهای دیگه هم می‌رسید.

از تجربه ی بهداشت هم بگم که ما میرفتیم بازدید منزل و درمانگاه‌ها و کلینیک های بهداشتی و یکی از کارهایی که می کردیم بازدید محل تو مناطق مختلف تهران بود .

یکی اش محله ی جلبی آباد بود که من دانشجو می‌بردم و راننده میگفت خانم شما چطوری اینجا می ایید اینجا شبا سر میبرن‌.

چطوری جرات میکنین دانشجو میارین همه معتادن و خرید و فروش مواد میشه. البته در دوره ی آقای کرباسچی اونحا رو تخریب کردن.

من میرفتم بازدید و خیلی داستان‌های جالبی تو این بازدیدها داشتیم. پرستارهای بهداشت کیفهای داشتن که کیفهای یونیسف بود توش هنا ی وسایل مراقبت از مریض بود کیفها رو برلز اینکه آلوده نشه میزاشتیمشون روی پامون .

توی کیفها حتما روزنامه بود که کفشهامون یا کیفها رو بزاریم روش. حتما باید الکل به دستمون می زدین. به مادرها بارداری و شیردهی و حمام کردن بچه رو آموزش می دادیم.

در آخر بانو دباغی از علاقه ی زیادش به دانشجویان میگوید که به سرعت با آن‌ها ارتباط می‌گیرد و روش تدریسش همان چیزی است که خودش آموزش‌دیده بود.

او با نوع نگاه ویژه اش که مبتنی بر حل مسئله است پرهیجان و پر امید می کوشد تا آنگونه که خود از اساتید آموخته شیوه ی صحیح پرستاری بهداشت جامعه را به دانشجویانش هم منتقل نماید.

BLACK

زمان باقی مانده تا شروع تخفیف بلک فرایدی روی پکیج‌های اشتراکی

روز
ساعت
دقیقه
ثانیه
black2