logomain
Search
Close this search box.
Search
Close this search box.
اپیزود 49 – دکتر رویا کوهستانی

عنوان اپیزود:

اپیزود 49 – دکتر رویا کوهستانی مدیرعامل انجمن ملی زنان کارآفرین

شماره اپیزود:

گوینده:

مارال پژاوند

درباره اپیزود:

فصل جدید از پادکست زن در قاب تاریخ (رادیو راه زنانه) با عنوان صدای زنان توانای ایران، گفتگو با زنان فرهیخته، توانا و اثرگذار به نمایندگی از طرف جامعه ای از زنان توانمند ایران است.

در اپیزود ششم، رادیو راه زنانه میزبان بانوی فرهیخته و کارآفرین، مدرس و کوچ سازمانی و فردی در حوزه ی کسب و کار و اچ آر و همینطور مدیرعامل انجمن ملی زنان کارآفرین با مدرک دکترای مدیریت کسب و کار است.

رویا کوهستانی متولد فروردین ۱۳۵۹ فرزند اخر و مورد توجه خانواده، با پدری که مدیر روابط عمومی سازمانهای بزرگ بود که همواره توجه ویژه ای به دختر ته تغاری خانه داشت و به دلیل روابط اجتماعی و ارتباطات قوی ایی که داشت و انسان موثری در زندگی دیگران بود؛ نقش مهمی در طول مسیر زندگی رویا بازی می‌کرد و همینطور مادری خانه دار اما فعال و مستقل که الگوهای قشنگی را به پسر و دو دختر خود من جمله رویا منتقل کرد‌.

مادری قوی که با وجود آنکه شغلی نداشت همواره سعی می‌کرد درآمدی برای خود ایجاد کند پس در کودکی رویا یک سالن زیبایی در نزدیکی خانه و محل زندگی باز کرده بود و درامد مستقل از همسر داشت.

او همیشه به دخترانش میگفت: وقتی بزرگ شدید، من هیچوقت نمیبخشمتون اگرزن خانه دار بشید و در خانه بنشینید.

رویا داستان کودکی و مسیر رشد خود را اینگونه شرح میدهد: مسیر رشد من مسیر خوبی بود خیلی خانواده‌ ی صمیمی ای داشتم، پدرم به نحوی فضای خونه رو ساخته بود که ما در کنار دوستانمون حالا بیشتر خواهر و برادر که سنشون نزدیک به هم بود، فرای نگاه جنسیتی با هم بزرگ می‌شدیم با هم تفریح میرفتیم.

اون نظارت و کنترل بود اما سلامت محور. تا اینکه من بزرگ شدم دیپلمم رو گرفتم و تو مسیر کودکی تا ۱۷ سالگی که دیپلم گرفتم به دلیل اینکه شناسنامه ام رو ۶ ماه زودتر گرفته بودن در شهریور ماه.

وقتی من در خرداد ماه ۱۳۷۶ دیپلم گرفتم به پدرم گفتم من میخوام برم سر کار و ایشون به شدت مخالفت کرد و گفت : نه باید بری دانشگاه.

ایشون به درس و دانشگاه اهمیت خیلی زیادی می داد. تو اون مقطع خواهر و برادرم هم دانشجو بودن. اما من اصرار داشتم که سر کار برم و شروع کردم تو آگهی های روزنامه دنبال کار گشتن.

همزمان هم درس میخوندم برای کنکور. اونموقع هم میدونید که شرایط کنکور خیلی سخت بود.

پدرم که دید من خیلی مصرم و زورش به من نمیرسه من رو به بکی از دوستانش یکی از شرکت‌های زیر مجموعه ی خودرو سازی معرفی کرد و گفتش که دخترم یکماه میاد پیش تو خودمن هم حقوقش رو میدم.

مطمئنم هستم ۷که نمیمونه و میاد. در صورتیکه من رفتم و اونجا ماندگار شدم و نقطه ی عطف و نقطه ی رشد من در اون شرکت اتفاق افتاد‌.

موقعی که وارد اون شرکت شدم نقش مسئول دفتر رو داشتم و از اقبال خوب من، مسئدفار قبلی که سابقه ی خیلی زیادی داشت، باردار شد و رفت برای مرخصی بارداری.

کسی که مدیر من بود واقعا تمام تلاشش رو کرد و من نقش منتورینگ رو اونجا واقعا حس کردم.

ایشون همراه من بود و به من چیز یاد می‌داد آنقدر که من دو سال بعدش تو اون شرکت مدرس آفیس ادمهای بزرگتر از خودم و مهندسین اونجا شدم.

همزمان باهاش دانشگاه هم قبول شدم و لیسانس مدیریت برنامه ریزی آموزشی میخوندم.

دانشگاهم دانشگاه آزاد تاکستان بود و من آخر هفته ها کلاس برداشته بودم.

پنج شنبه صبح ساعت ۴ با سرویس میرفتم و ساعت ۱۱ جمعه شب برمیگشتم تا شنبه که ۵ صبح بیدار میشدم با سرویس میرفتم که سر کارم باشم.

من در طول این مسیر مدام داشتم یاد میگرفتم. چوم با مهندسین صنایع زیاد کار میکردم و اونموقع در شرکتهای خودروسازی اوج دوره های آموزشی بود،من خیلی چیزا اونجا یاد گرفتم و با اینکه من مدیریت میخوندم ذهن چند بعدی شد.

دروس مقطع لیسانس شاید هیچ تاثیری در پیشرفت من نداشت و بار علمی به من اضافه نمیکرد و واقعا مهارت‌هایی که یاد میگرفتم اونها به من کمک میکرد.

بعد کارم میرفتم توی آموزشگاهها و تدریس آفیس و فتوشاپ داشتم. این مسیر به سرعت طی شد و هر روز بهتر و بهتر میشدم تا اینکه در ۲۲ سالگی مجبور شدم از اون شرکت بیام بیرون و رفتم به یک سازمان دیگه و رنم مدیریت صنعتی و مسئول آموزش دوره های کارشناسی ارشد مدیریت اجرایی شدم.

بیشترین چیزی که اونجا برام داشتش این ارتباطات میان فردی و یه شبکه بزرگی از آدمها که وجود داشت، بودش.

جالبه که اولش من با یه مقاومتی از طرف همکاران روبرو شدم چون من خیلی کوچولو موچولو بودم و ۲۲ سالم بود و بقیه بزرگتر بودن و شاید اون اعتماده وجود نداشت.

اما کمتر از ۶ ماه من یادمه که از من تقدیر میشد به‌خاطر متفاوت بودن در اجرای کارها. من با دمپایی سرو کار داشتم اونجا که همشون مدیران ارشد سازمانها بودن.

و بالاخره بهمون اعتماد کردن و خیلی هاشون الان بهترین دوستای من هستن. از اونجا که اومدم بیرون درسم تموم شده بود کارشناسی رو گرفته بودم و دنبال این بودم که کارشناسی ارشدم رو بخونم که رشته ی مدیریت کسب و کار الکترونیک رو انتخاب کردم.

کوهستانی

رشته ای که اون زمان خیلی در ایران کم بود و سازمان مدیریت صنعتی با یه کالج انگلیسی جوین شده بود. این رشته ای بود که خیلی چیزها درش یاد گرفتم.

من یادمه اون زمان میگفتن کسی که میخواد صاحب کسب وکار بشه باید حتما خودش مبانی یکسری چیزها مثل مبانی طراحی وبسایت رو بدونه.

اون سالها ما فارکس میخوندیم. در سال ۷۷ من فارغ‌التحصیل شدم و ام بی ای همه جا نداشتن و به تازگی دانشگاه شریف و دانشگاه تهران داشت ورود میکرد به این دوره.

بعد اینکه ام بی ای خوندم ذهنم خیلی باز شد و با همون بچه های کلاس که هر کدومشون مدیر یه شرکتي بودن، تصمیم گرفتیم که یه کسب و کاری راه بندازیم.

اما تعدادمون خیلی زیاد بود نه نفر بودیم. کسب و کاری راه انداختیم که هرکدوممون توش با هر تجربه ای که داشتیم یه کاری رو تعریف کردیم، یکی بازرگانی، یکی کار آموزش و یکی خدمات.

خوب این کسب و کار خیلی دووم نیورد.۱ یا ۲ سال بیشتر طول نکشید چون این اتفاق نظر بین ۹ نفر خیلی سخت میشد.

رویا کوهستانی در مسیر حرفه ای خود، سالها در سمت مشاوره و ممدرس به راه اندازي دپارتمانهای آموزشی در شرکتهای مختلف مشغول بود تا اینکه در سال ۸۷ با دغدغه ی حقوق کارکنان که همواره دیر پرداخت میشد و ناراحت از این مسئله که منابع انسانی در اولویت نبود در شرایطی که به تازگی هم ازدواج کرده بود تصمیم گرفت تا از کسب و کارهای دیگران خارج شود و از مهارتی که برای شرکتهای دیگر درامد ايجاد میکرد؛ استفاده‌ کرده و کسب و کار خودش را با ثبت شرکت با تعدادی از کارکنان همان شرکت در محل سکونت خود آغاز کند.

رویا کوهستانی کارمشترکی را به همراه همسر در حوزه ی آموزش دارو و صنعت آموزشی و بهداشتی به انجام رساند که آموزشی ماندگار در صنعت دارو شد‌.

نتیجه ی این پیشرفت های کاری، دفتر کاری در میرداماد بود و اضافه‌ شدن کارهای بازرگانی و واردات محصولات آرایشی و بهداشتی و همینطور فروش انحصاری یکسری از محصولات آرایشی و بهداشتی درمانی.

خانم کوهستانی در سال ۹۰ با انجمن زنان کارآفرین آشنا شد، او از خاطره ی شروع آشنایی اش میگوید: قشنگ یادمه که وقتی عضو این انجمن شدم، اولین برنامه شون تقدیر از یک بانوی ۷۰ ساله بود به مناسبت تولد ایشون سرکار خانم ماهرخ فلاحی که خیلی شناخته شده هستن و خط بریل رو آوردن، در صنعت دامپروری نوآوری های زیادی داشتنن.

رویا کوهستانی که امروز در سمت مدیرعامل انجمن ملی زنان کارآفرین فعالیت دارد، قلبا از این مسئولیت اجتماعی به زیبایی یاد میکند و این انجمن را به عنوان اولین انجمن در حوزه ی زنان با موسسین خیلی خوب (خانم صابر و دوستانشون) و با فکر خیلی خوب، اجتماعی همدلانه از زنانی میداند که در حوزه ی کارآفرینی تاسیس شده است.

او اذعان میدارد که این انجمن با اهداف و استراتژی های محدودی که داشته کارهایی چون سفرهایی استانی با هزینه ی شخصی اعضا (چرا که درآمد انجمن تنها از حق عضویتها تامین میشود و گه گاه از پروژه های مشارکتی) به روستاها و مناطق محروم و شناسایی زنان صاحب کسب و کار و مشاوره و انتقال تجربه و آموزشهای رایگان به این زنان با هدف توانمندسازی شان را به انجام رسانده است.

این انجمن با ۲۰ سال فعالیت مستمر، سالانه ۱۴ همایش در حوزه های مختلف نظیر صنایع دستی و گردشگری و حتی یک رویداد خاص، به نام رویداد جایزه ی آزاده به یاد آزاده ی داننده با حمایت و همکاری خاتواده ی ایشون به عنوان اولین بانویی که در حوزه‌ی آی تی در خصوص زنان ورود کردند و سالها مدیر و دبیر انجمن صنفی رایانه ای ایران بودند؛ برگزار کرده است.

آنچه که در این رویداد جالب توجه و قابل تحسین است دعوت انجمن از استارتاپ های دختر در سراسر کشوربود.

استارتاپهایی که در حوزه ی ای تی فعال بوده و بعد از انتخاب و گلچین کردن تعدادی از آنها با قرار دادن منتور به آنها کمک کرده تا ایده شان را به طرح و طرحشان را به کسب و کار تبدیل کنند.

خانم رو با کوهستانی در بیان چالش‌های مسیر کسب و کار و در توصیه به زنان و دختران جوان در مواجهه با چالشها می گوید:

خب ببینید راه اندازی کسب و کار خیلی ربط داره به شرایط جامعه، شرایط اقتصادی و خیلی چیزهای دیگه.

شما اگر زندگینامه ی کارآفرینان یزرگ رو بخونید و ببینید که خیلی هاشون مستند هستن، خیلی هاشون بدون سرمایه کاررو شروع کردن و یک ایده ی خیلی خوی داشتن، اما اونچه که خیلی مهمه به نظر من اینه که تمرکز بر هدف داشتن.

متمایز بودن را دیدن تخصص داشتن رو دیدن و اینکه ایمان و اعتقاد راسخ به هدفی که برای خودشون گذاشتن داشتن. من فکر میکنم خیلی ها ایده های قشنگ دارن اما میترسن که ورود بکنن و حق هم دارن.

ببیند خود من مثلا تا ۴ سال پیش خیلی ریسکهای بزرگی در زندگیم کردم. هر موقع اراده میکردم میگفتم میخوام فلان کار روب لی کسب و کارم، یا اصلا یه کار جدید بکنم‌.

الان ملاحظات بیشتری دارم به خاطر تغییر شرایط زندگیم به خاطر تغییر شرایط افگقتصادی و مسئولیت‌های دیگه که در خانواده دارم.

ولی اگر بپرسین که اونایی که ایده دارن چطور میتونن اجرایی‌شدن بکنن، باید بگم که تیم بشن و بتونن با چند نفر جوین بشن.

مثل استارتاپهایی که وجود داره و حمایت از استارتاپ‌ها خیلی زیاده و خیلی جاهای مختلف دارن از ایده ها حمایت میکنن‌.

دانشگاه گلرنگ یکی از جاهایی که خیلی قوی داره از مراحل مختلف استارتاپ با ایده ها پیگیری میکنه و براشون سرمایه گذاری میکنه و تبدیل‌شدن میکنه به کسب و کار.

ببینید من چند سال کارآفرینی سازمانی رو جاهای مختلف تدریس میکردم و این بحثی که من خیلی در کلاسهام میگم و پیشنهاد میکنم همین بحث کارآفرینی سازمانی.

یه تعدادی آدم در سازمانها داریم که بسیار ایده پردازهای خوبین و خیلی میتونن تو سازمان خودشون موفق بشن ایده شون رو به سازمان بدن و خودشون مسئولیت بپذیرن و سازمان حامی مالی و معنوی شون بشه و درصدی رو دریافت کنن؛ اما فکر میکنن مثلا اینجا بهتره این ایده رو ندم و برم واسه ی خودم یه کسب و کار راه بندازم.

خوب بدون اطلاع و آگاهی میرن با هزار تا سختی. وام بگیرن یا نه. ورود میکنن به بازار کسب و کار و یه عالمه چالش.

اینها آموزش ندیدن شکست میخورن و سرخورده میشن. اما اگر بتونیم فرهنگ کارآفرینی سازمانی رو در سازمانها جابندازیم باعث می‌شه هم سازمان مسیر رشد و توسعه اش رو طی کنه و هم خود فرد ناخودآگاه انگیزه ی ییشتری پیدا میکنه و خودش رو مسئول میدونه برای طرحی که ایده داده اما متاسفانه این کارآفرینی سازمانی در ایران جا نیفتاده .

خانم کوهستانی از واقعیتهای مسیر کارآفرینی زنان میگوید: واقعیتش اینه که موانعی که بر سر مسیر کارآفرینی زنان وجود داره خیلی زیاده.

بخش اولش رو به خودم میپردازم و بحث خانوادگی. خب من ابتدای ازدواجم همسر بسیار همراهی داشتم در مسئولیت های اجتماعی و هیچوقت به من نمیگفت که نرو و این خیلی مهمه و من رو نقد نمیکرد که این خودش به من قوت قلب می‌داد.

اما من یه شکست خیلی بدی رو در زندگی خانوادگی ام تجربه کردم که همزمان با به دنیا اومدن فرزند دوم من بود.

و اون شکست خیلی پیش بینی نشده بود و تاثیرات زیادی در کسب و کارم. از همه مهم‌تر در روابط عاطفی و زندگی خانوادگی من گذاشت.

و میتونم بگم از پله ی صدم یهو افتادم رو پله ی بیستم. انقدر تو شوک بودم که نمیتونستم بابتش تصمیمی بگیرم.

تا اینکه تصمیم گرفتن در یک برهه ی زمانی کارم رو کنسل کردم و گفتم که باید امنیت و آرامش بچه هامو تامین کنم و تمام تمرکزم رو بزارم روی فرزندانم.

من دو تا دختر یکی ۸ ساله و یکی ۴ و نیم ساله دارم . گفتم من ۲۶ سال کار کردم. کار همیشه هست و من انجامش دادم اما این رو نمیتونم جبرانش بکنم در آینده.

واقعا میتونم بگم من ۲ سال در خونه ۲۰ درصد کار کردم مسئولیت‌های اجتماعی ام رو داشتم چون خانمهایی که سالها کار کردن یکهوکار رو کنار بزارن دچار افسردگی میشن.

من بدون اینکه کسی متوجه بشه در وسط یک بحران عجیب و غریبی بودم که نمیدونستم حتی چطوری باید حلش بکنم.

انگار تو سرزمین ناشناخته ای بودم و یه عالمه مسائل و مواردی که نمیدونم از کدوم مسیر باید برم.

خیلی ضرر و زیان مالی دیدم و از خیلی چیزها گذشتم اما ارزشش رو داشت برای اینکه هدفم هدف بزرگتری بود و سعی کارم کارهای جدید یاد بگیرم.

موسیقی و یوگا رو به زندگیم اضافه کردم و تو این مقطع شروع کردم به کتاب نوشتن و گفتم که تجربیاتم رو انتقال بدم.

کتابم در حوزه ی رضایت شغلی و تاثیرش در بهره وری سازمان هست و این کتاب چاپ شد که چاپ دانشگاه شهید بهشتی هم هست.

(مراسم رونمایی این کتاب در ۱۷ ام اسفند ماه ۱۴۰۲ انجام شد) به هر حال من تونستم از این بحران عبور کنم و از صفر بسازم اما برای من نگاه رضایت فرزندان خیلی ارزش داشت.

توصیه ام هم اینه که خیلی ها تو این شرایط قرار میگیرن، افسرده میشن و رها میکنن و دیگه بلند نمیشن و این تو جامعه ی زنان ما خیلی زیاده.

واقعا من در اطرافم ۱۰ تا ۲۰ تا خانم میشناسم که به خاطر اعتمادی که داشتن توی خانواده و اومدن اینکار رو کردن و کسب و کاری راه انداختن و بعد با این چالش در خانواده مواجه شدن.

به هر دلیلی خانواده‌ از هم پاشیده شده و خیلی هاشون از صفر شروع کردن.

(توصیه ام اینه که اگر مطمئن هستن کسب و کار خانوادگی هدفمند راه بندازن البته ما کسب و کارهای موفق خانوادگی هم زیاد داریم ولی واقعا چالش‌های زیادی داره و گاها به خانواده لطمه های زیادی میزنه) واقعا من بهشون افتخار میکنم و ازشون درس ایستادگی و صبوری یاد گرفتم.

تو این بحران دوستان انجمنی خیلی به من کمک کردن از درک و همدلی و همراهی شون. در کنارهم بودن با وجود مشکلاتشون.

و من فکر می‌کنم این چالشها از قوانین ما نشات میگیره. میخوام این رو متاسفانه و دردناک بگم که شما هر چقدر قوی باشی و از نظر مالی مستقل باشی، اقامت ۴ تا کشور دیگه رو هم اصلا داشته باشی ولی تو قوانین کم میاری.

چون تو نمیتونی حضانت فرزندت رو داشته باشی. هر چقدر هم قدرت داشته باشی همیشه باید نگران از دست دادن باشی و باز هم باید کنار بیایی با این مشکلات.

و اینکه میگن نگاه جنسیتی در ایران وجود نداره ، اشتباهه به نظرمن خیلی هم وجود داره. ما در شهرهای مختلف که در سفرهای انجمن، سال ۹۰، ۹۱ میرفتیم حالا اسم نمیارم کدوم شهر، واقعا هنوز دختراشون که به دنیا می‌اومدن میکشتنشون و اتفاقات اینچنینی و یا حتی محدودیت‌های عجیب و غریب.

برای همین وقتی زنهایی رو در این شهرستانها می‌دیدیم که کار راه انداختن با چه مشقتی و با چه دیدگاههای سنتی محدودی که درخانواده هاشون وجود داشت.

کار مردونه، مثلا کارخونه ی مبل سازی، کار معدنی که از جنس مردونه است و سخت تره رو انجام میدن و دارن از زنای دیگه در محدوده ی خودشون هم حمایت میکنن واقعا بهشون افتخار می‌کردیم.

من دخترم رو که الان بزرگتر شده خیلی تو جلسات انجمن میبرم برای اینکه خانمهای مستقل رو ببینه و یار بگیره.

چون بچه های نسل زد کنار اومدن باهاشون واقعا سخته. خیلی چیزها رو درک نمیکنن.یعنی درکشون از ما متفاوته.خیلی باهاشون آمل مسیری که انتخاب میکنن مسیر متفاوتی.

از دو سال پیش توی کرونا شروع کردم به دخترم یاد دادم که کاردستی های مختلف درست کنه مثل دستبند گردنبند و اینها رو فروختیمشون و به اسم خودش یه موسسه ای رو ثبت کردی در حوزه ی فشن و بهش یاد دادم که عایدی این کار رو عید به یه سری بچه ها در سیستان و بلوچستان میدیم.

دو سال اینکارو کردیم و خیلی موفق بودیم و فرزند من اینو یاد گرفته که باید حمایت بکنه.

این اتفاقیه که باید به بچه ها آموزش داده بشه تا مستقل بشن چون آنقدر غرق امکاناتشان کردیم که دیگه هیچ کمبودی رو احساس نمیکنن. بنابراین خوبه که از بچگی این مسئولیت اجتماعی رو یاد بگیرن.

خانم کوهستانی به زنان و دختران جوان توصیه میکند که با یادگیری مستمر( آموزشهای اثربخش از افراد اثربخش در مسیر توسعه ی فردی خودشناسی و مبانی شخصیت شناسی، توانمندی و خلاقیت)و داشتن عزت نفس خود را در ساختن یک شخصیت غنی و توانمند مسلح کنند تا در جایگاه درست خود قرار بگیرند.

او معتقد است جایی که یادگیری متوقف شود ما همانجا متوقف خواهیم شد. چرا که انقدر تکنولوزی در حال پیشرفت است و جوامع در حال تغییرند، انسانها حذف می‌شوند و هوش مصنوعی جایگزین می‌شود که اگر یادگیری در مسیر روند تغییر جهان اتفاق نیفتد ما متوقف و حذف خواهیم شد. کما اینکه در دوران کرونا خیلی از کسب وکارها خوابید و متوقف شد.

در پایان خانم کوهستانی با ابراز اینکه آنقدر توانسته ایم در مشارکت‌های اجتماعی با درک توانمندی های خود و دیگران و بهره گیری از منتورهای درست و کاربلد( به زبان ساده روند استاد شاگردی) کارهای خاص و تیمی قوی ارائه دهیم؛ بر این نکته تاکید دارد که نقطه ی قوت کسب و کارهای امروز تیم سازی و کار تیمی محسوب می‌شود.

BLACK

زمان باقی مانده تا شروع تخفیف بلک فرایدی روی پکیج‌های اشتراکی

روز
ساعت
دقیقه
ثانیه
black2