logomain
Search
Close this search box.
Search
Close this search box.
فروغ فرخزاد

عنوان اپیزود:

اپیزود 29 – فروغ فرخزاد شاعر معاصر عاشقانه های ایران

شماره اپیزود:

گوینده:

مارال پژاوند

درباره اپیزود:

و مهر من مارال پژاوند هستم با پادکست زن در قاب تاریخ 

و این اپیزود پایانی از پادکست زنان ادیب ایران زمینه با نقش آفرینی فروغ فرخزاد شاعر معاصر عاشقانه های ایران.

در پادکست زنان ادیب ایران زمین با زنانی آشنا شدیم که نماد و الگویی بودند از زنانیکه از درون جوشیدند، سرود خودشون رو سر دادن و از دل تمام نابرابری‌های جنسیتی راهی برای ابراز وجود پیدا کردن. زنانیکه ناسزا شنیدند ، مورد نقد و بعضا اتهام قرار گرفتن و حتی در نتیجه ی تعصب کشته شدند .

اسپانسر این مجموعه هیچ کسی غیر از خود شما نیست. از شما نازنینان میخوام در صورتیکه این روایت به گوش جانتون نشست صدای من باشید و زن در قاب تاریخ رو به دوستان و عزیزانتون معرفی کنید.

داستان امروز من درباره بانوی پیشگام شعر نوین پارسیه که اشعارش با پیروی از سبک نو ، از لطیفترین و ارزشمندترین اشعار ادبیات معاصر ایرانه و آثارش به زبانهای مختلف دنيا ترجمه و به چاپ رسیده . فروغ فرخزاد.

من از نهایت شب حرف میزنم من از نهایت تاریکی 

و از نهایت شب حرف میزنم

اگر به خانه ی من آمدی ، برای من ای مهربان چراغ بیار

و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم

زاده ی هشتم دی ماه ۱۳۱۳ .چهارمین فرزند خانواده ی فرخ زاد. 

با نام کامل فروغ الزمان در محله ی امیریه تهران از پدری نظامی خشک و سرسخت، سرهنگ محمد فرخزاد و مادری ساده و مهربان ، به نام توران وزیری تبار به دنیا اومد. 


به توصیف خود فروغ از تولدش: 

فاتح شدم. خود را به ثبت رساندم . خود را به نامی در یک شناسنامه مزین کردم و هستی ام به یک شماره مشخص شد. پس زنده باد ۶۷۸ صادره از بخش ۵ ساکن تهران.

فروغ تحصیلات متوسطه ی خود را در دبیرستان خسرو خاور به اتمام رسوند و در سال ۱۳۲۸وارد هنرستان بانوان کمال الملک شد . در هنرستان بود که نقاشی و خیاطی رو به خوبی فرا گرفت . دو پرتره ی به یادگار مونده ی فروغ که در یکی دو ماه پایانی زندگی اش از چهره ی خودش و فرزند خوانده اش حسین کشید، از آثار تجسمی او به شمار میاد. 

فروغ در ۱۶ ، ۱۷سالگی با پرویز شاپور که همسایه ی پشت در پشت خانه شان و نوه ی خاله‌ی مادرش بود ازدواج کرد. ازدواجی از سر شور و عشق پر حرارت جوانی که به سرعت بعد از ۴ سال به سبب اختلافات زیاد و فاصله ی عمیق  به خاموشی انجامید. ثمره ی این ازدواج پسری بود به نام کامیار که بعد از جدایی فروغ از شاپور ،  از دیدارش محروم شد.

نامه های عاشقانه ی پیش از ازدواج فروغ و شاپور و نامه های فروغ  پس از ازدواج و حتی بعد از جدایی از شاپوررا بعدها کامیار فرزند فروغ به نام اولین تپش های عاشقانه ی قلبم و همینطورعمران صلاحی منتشر کرده‌اند. 

فروغ اولین شعر خود را در مجله ی روشنفکربه چاپ می‌رساند و به سرعت اشعار بی پروای اونقل محافل می شود و در میان هواخواهان خود به شهرت میرسد. 


فریدون مشیری آغاز فعالیت فروغ در مطبوعات را اینگونه بیان میکند: 

دختری با موهای آشفته ، با دستهایی که از جوهر خودنویس آغشته شده بود ، با کاغذی تا شده که شاید آن را هزار بار میان انگشتانش فشرده بود، وارد اتاق هیأت تحریریه ی مجله شد با تردید و دودلی در حالیکه از شدت شرم ، کاملا سرخ شده بود و میلرزید، کاغذش را روی میز گذاشت. این دختر فروغ فرخزاد بود.

بله فریدون مشیری با نگاهی گذرا به ۳ شعری که فروغ برای چاپ به  او داده بود متحیر شد، چرا که هرگز پیش از فروغ هیچ زن شاعر ایرانی این چنین بی پرده از عشق و عاشقی سخن به میان نیاورده بود‌ و فروغ با شعر معروف گناه وارد عرصه ی ادبیات شد.

 به گفته ی پوران خواهربزرگ فروغ، در مورد ویژگی های شعری فروغ در مجموعه های اولش دیوار و اسیر ، که جسارت و گستاخی و عصبان در آن مشهود است و مورد نقد ادیبان. میگوید:

از دختر ۱۵ ، ۱۶ ساله ای که  تازه وارد زندگی زناشویی شده و کامیابی ها و یا ناکامی هایی را تجربه کرده چه توقعی می‌شود داشت؟ توقع داشتید سیمین دوبوار باشد. حتی بعدها که خود فروغ بارها به من می‌گفت:  کاش   این شعرها را چاپ نکرده بودم ، همان موقع به فروغ و الان هم به شما میگویم که مردم باید بدانند انسان از کجا شروع کرده و به کجا رسیده است.

فروغ بعد از جدایی و با وجود حال روحی نامساعد که حتی مجبور شد منزل پدری را هم ترک کند، برای سفر به اروپا رفت و با هر سختی به لحاظ مالی و روحی زبانهای ایتالیایی و آلمانی و حتی فرانسوی و انگلیسی را آموخت و در طی این سیر و سفر با فرهنگ ادبی و هنری اروپا آشنا شد که زمینه های تحول فکری را برای او فراهم کرد. 

فروغ کم کم به کارهای سینمایی و هنر سینما علاقمند شد. آشنایی فروغ بعد از جدایی از شاپور و کار در دفتر سینمایی ابراهیم گلستان نویسنده و کارگردان و علاقمندی این دونفر ،نقطه ی عطفی در زندگی فروغ بود و او در چندین اثر سینمایی نقش آفرینی کرد‌. اودر سفری که برای آموزش امور سینمایی و تهیه فیلم به انگلستان داشت ، در تهیه ی چند فیلم کوتاه با ابراهیم همکاری کرد.


فروغ مستندی ۲۰ دقیقه ای به نام این خانه سیاه است را به کارگردانی خودش و تهیه کنندگی ابراهیم گلستان ، که جایزه ی بهترین فیلم مستند را در فستیوال فیلم  آلمان غربی دریافت کرد ، در جذام خانه ی باباغی تبریز ساخت. در همان جذام خانه  بود که با پسر بچه ای به نام حسین منصوری آشنا شد وآن را به فرزندخواندگی گرفت.

فروغ در اوج موفقیت‌های ادبی و هنری خودش، در هنگام رانندگی با اتومبیل جیپ ابراهیم گلستان، در اثر تصادف در جاده ی دروس – قلهک جان باخت و در قبرستان ظهیر الدوله آرمید .


خالی از لطف نیست که بدونیم اشعار فروغ وسهراب سپهری از جهاتی بسیار به هم شبیه و نزدیک بود. و هر دوی اونها مورد تحسین و احترام و تحت تاثیر یکدیگر شعر می سرودند. سهراب بعد از مرگ فروغ در توصیف از او نوشت:

بزرگ بود و از اهالی امروز بود

و با تمام افق های دور نسبت داشت 

و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید

صداش به شکل حزن پریشان واقعیت بود

و پلک هاش مسیر نبض عناصر را به ما نشان داد.

و دست هاش هوای صاف سخاوت را ورق زد

و مهربانی را به سمت ما کوچاند

به شکل خلوت خود بود و عاشقانه ترین 

انحنای وقت خودش را برای آینه تفسیر کرد

و او به شیوه ی باران پر از طراوت تکرار بود  

و…


بله زندگی و اشعار فروغ به دلیل سنت شکنی ها و فریادهای اعتراضی اش در روزگاری که زنان اغلب زندگی اجتماعی محدودی داشتند و هنوز از آزادی زنان چندان سخنی در میان نبود و او را به سمت نگاهی متفاوت و بیانی مأیوسانه و بی پروایانه کشانده بود، مورد نقد شدید ادیبان قرار گرفت.

 و فروغی که تنها سه دهه فرصت زندگی یافت ، همچنان شجاعانه شعر سرود و شعر سرود وآخرین شعری که از او به چاپ رسید ” چرا توقف کنم؟” پاسخی بود به آنان که او را آزردند و آنچه ماندگار شد نه طعنها و لعنها که بیان جسورانه ی زنی از اهالی امروز بود و شعرهایی از او که هنوز بر لبها زمزمه میشود.

سپاس که من را تا پایان همراهی کردید . بدرود

منابع

منبع یک

منبع دو

BLACK

زمان باقی مانده تا شروع تخفیف بلک فرایدی روی پکیج‌های اشتراکی

روز
ساعت
دقیقه
ثانیه
black2