در دوره بانوی کامل، سعی کردم خود واقعیمو پیدا کنم و بشناسم.
با توجه به اینکه قبل از دوره حال خوبی نداشتم.
یا توی حال ناخوش طولانی تر گیر میکردم.
الان با توجه به بالا و پایین های زندگی که پیش میاد،بهتر می تونم این مراحل رو هندل کنم .

از وقتی گفتم من خوبم و بقیه هم خوبن و اینکه معناهارو رد آوردم،
آدمهارو همونجور که هستن دوست دارم.
مثلا قبلا از بعضیا متنفر بودم، الان نه، سعی میکنم درکشون کنم.

بعضی وقتها کنترل کردن خشم یکم سخت میشه(متاسفانه وقتی پیش اومد که نوشیدنی خوردم، دیر تونستم کنترل کنم،اونم وقتی که کسی خشمگین یا ناراحتم کرد متاسفانه،به خودم قول دادم دیگه توی جمع ها نخورم،چون وقتی خودمم کاملا می تونم خودمو کنترل کنم و بالغانه رفتار کنم.)
ولی باید بیشتر روی سلامت خودم کار کنم.دلم می خواد کلا نوشیدنی مصرف نکنم،ولی بعضی وقتها پیش میاد.

البته هنوز سردرگمی دارم
و بعضی وقتها گیج میشم ولی سعی میکنم درسها رو یادم بیاد و خودمو پیدا کنم.
یاد گرفتم خودمو در اولویت قرار بدم و اول به خودم احترام بزارم.

دیگه سعی میکنم از نظر احساسی وابسته نباشم و نزارم کسی ناراحتم کنه، پیش میاد دلخوری ولی از وقتی کلاس شروع شده تونستم خودمو کنترل کنم و ناراحت نکنم و اولویت باشم و خودمو اول دوست داشته باشم.این تغییرمو خیلی دوست دارم.

خیلی دلم می خواد بانوی بالغ باشم ،باید بیشتر تلاش و تمرین کنم میدونم.بهش میرسم مطمئنم.

تغییرمو خانواده ام و اطرافیانم متوجه شدن با توجه به حرفام ،نظراتم و اینکه با برخی مسائل بالغانه رفتار میکنم.خیلی ها قبولم دارن و باهام مشورت میکنن،کمک کردن و مشاوره رو دوست دارم.

ممنونم از همگی شما عزیزان دوست داشتنی🤍