درود و مهر من مارال پژاوند هستم با پادکست زن در قاب تاریخ
و این قسمت چهارم از پادکست زنان ادیب ایران زمینه با نقش آفرینی حافظ بانوان ، ملک جهان خاتون
پادکست زنان ادیب ایران زمین، داستان زنانیه که ازدرون جوشیدن ، سرود خودشون رو سر دادن و از دل تمام نابرابریهای جنسیتی راهی برای ابراز وجود پیدا کردن اما اغلب در گوشه و کنار تاریخ گم شدن، در سایه موندن ، در انزوا فراموش شدن و یا اون طوری که شایسته است نامی از اونها برده نشده . زنانی که با لالایی های مادرانه و قصه هایی که نسل به نسل به اونها رسیده بود؛ به دنیای ادبیات پا گذاشتن ، تا بالاخره با همه گیری آموزش خوندن و نوشتن ، به امروزی برسم که زنان در تمام عرصه ها ی فرهنگی،هنری، ادبی، سیاسی و اجتماعی حضوری چشمگیر ، پررنگ و اثرگذار دارن.
اسپانسر این مجموعه هیچ کسی غیر از خود شما نیست. از شما نازنینان میخوام در صورتیکه این روایت به گوش جانتون نشست صدای من باشید و زن در قاب تاریخ رو به دوستان و عزیزانتون معرفی کنید.
داستان امروز ما درباره ی شاهدختی زیبا، خوش قریحه و شاعره،معاصر با حافظ شیرازی. که به دلیل غزلهای زیبا و مشاعراتی که با حافظ داشته، به حافظ بانوان مشهوره. اونچه که ملک جهان رو از میان دیگر زنان شاعر برجسته و متمایز میکنه، جسارت او در دوره و زمانه ای که سدهای زیادی باید شکسته میشد تا زنی شاعره مورد پذیرش عموم قرار بگیره چه برسه به این که شعرهاش رو ثبت و ضبط کنه .
و ملک جهان چنین کرد. او که میدونست بعد از مرگش به واسطه زن بودن، اشعارش انکار یا نابود خواهد شد ، پس در سالهای پایانی زندگی ، اشعارش رو به دست خودش گردآوری میکنه .از ملک جهان ، دیوانی برای آیندگان باقی مونده بالغ بر۱۳۰۰ غزل که در کتابخانه ملی پاریس موجود هست و به همین نسبت او رو پرشعرترین غزلسرای زن متقدم دونستن.
ملک جهان خاتون، تنها دخترمسعود شاه اینجو حکمران فارس بود . نسب او از طرف مادر به خواجه عبدالله انصاری عارف و شاعر معروف میرسید. بنابراین میشه گفت، احتمالا ملک جهان ، نسبت به شاهدختهای دیگه از شرایط آموزشی بهتری برخوردار بود. از ابتدا و انتهای زندگی ملک جهان اطلاعات موثقی در دست نیست . نام مادر یا نامادری ملک جهان، سلطان بخت بود که به خاطر علاقه و حس همدلی زیاد با او، ملک جهان، نام دخترش رو سلطان بخت میگذاره که متاسفانه این دختر رو در نوجوانی از دست میده و ملک تا سالهای سال که سوگوار این دخترعزیزش بوده ، مرثیه های سوزناک مادرانه مینویسه.
گلبن روضه ی دل، سرو گلستان جهان
غنچه ی باغ طرب، میوه ی شایسته ی جان
طفل محروم شکسته دل بیچاره ی من
کام نادیده به ناکام برون شد زجهان
گر کنم گریه ، مکن عیب که بی یوسف مصر
چشم یعقوب بود روز و شب از غم ، گریان
این چه زخمی است که جز گریه ندارد مرهم؟
این چه دردی است که جز ناله ندارد درمان؟
ملک دو مرتبه ازدواج کرد. یکبار که به همراه همسر که البته هویتش هم مشخص نیست ، به کرمان میره و بعد از از دست دادن سلطان بخت و درگذشت همسر ، به شیراز بازمیگرده و از اونجا که پدر و مادر از دست داده و خویشاوندی جزعموش شیخ ابواسحاق فرماندار شیراز نداره ، تا ازدواج دوم، نزد عمو اسحاق که همنشین حافظ بوده؛ روزگار میگذرونه. ابواسحاق کسیه که حافظ بارها در اشعارش از او به نیکی یاد کرده چرا که او حکمرانی ادب دوست و شاعرنواز و دربارش محل رفت و آمد و نشست شاعران بزرگی چون حافظ و عبید زاکانی بوده. خوب مسلمه که ملک جهانِ عاشق شعرهم ، به این نشستهای شاعرانه جذب بشه. او در شب شعرها البته از پشت پرده ، شرکت داشته و هماورد حافظ بوده.
نمونه هایی از این داد و ستدها و اشعاری که نتیجه ی همنشینی جهان ملک و حافظ بوده رو با هم بشنویم
حافظ میفرمایند:
ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
و ملک جهان در پاسخ میگه:
ما تو را دلدار خود پنداشتیم
وز تو چشم مردمی ها داشتیم
و در شعر دیگه ای از حافظ
یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
و جوابیه ی جهان ملک:
ای دل ار سرگشته ای از جور دوران غم مخور
باشد احوال جهان ، افتان و خیزان غم مخور
بله در دیوان باقیمونده از ملک جهان خاتون ،اشعار زیادی تحت تاثیر حافظ سروده شده و جوابیه های او هم در پاسخ به حافظ موجوده . به سبب همین دادو ستدهای شاعرانه است که برخی از اندیشمندان نظیر سعید نفیسی، ملک جهان خاتون رو همون شاخ نبات حافظ دونستن . همون زنی که حافظ به او مهر میورزید و در شعرش عاشقانه از او نام برده. عشقی که هیچگاه به ثمر نمینشینه و چنانچه حقیقت داشته باشه ، چه تعبیرزیبایی که همگی ما هنگام تفال به دیوان حافظ ، او رو به شاخ نباتش قسم میدیم .
در همین نشستهای شاعرانه که براتون گفتم، به غیر از شعرا و ادبا ،امیران و وزرا هم شرکت داشتند و همونجا بود که وزیر ابواسحاق امین الدین جهرمی، که بسیار هم در نزد ابواسحاق گرامی بوده، شیفته ی احساسات پاک و پرشور و روان پرمایه ی ملک جهان میشه ، پس ملک رو از ابواسحاق خواستگاری میکنه. ملک به این ازدواج رضایت نداره اما با پافشاری های امین و وساطت عمو بعد از کلی درنگ و ناز، بالاخره به این وصلت راضی میشه .
انتهای زندگی جهان ملک هم به درستی مشخص نیست اما آنچه که از اشعاراو برمیاد در پایان عمر به جهت برافتادن اعتبار خاندان اینجو ، در رنج و تنگدستی و بی کسی روزگار گذرونده و هنر و ذوق او از طرف زنان و مردان کوته بین به سخره گرفته شده.
به کنج مدرسه ای کز دلم خراب تر است
نشسته ام من مسکین و بیکس و درویش
هنوز از سخن خلق رستگار نی ام
به بحر فکر فرو رفته ام ز طالع خویش.
بله ملک جهان و حافظ بانوی داستان ما، بی اعتنا به تمام سختی ها و طعنه ها و هر آنچه که در دوره و زمانه ی ناکوک ،با آن روبرو بود، سرود و سرود و سرود و با جسارت تمام آن را در دفتری گرد آورد که
اگر اهل دلی روزی بخواند
به آتش، آتش دردی نشاند
وجودی عاقل از وی پند گیرد
دل داناش آسانی پذیرد.
آنچه در پایان جالبه که بهش اشاره ای کنم اینه که ۲۲ غزل از دیوان ملک جهان رو شرق شناس معروف فرانسوی به نام هانری ماسه ، به فرانسه برگردانده و فرانسویان بعد از خوندن این اشعار، شور و احساس ملک جهان رو با شاعره ی فرانسوی مارسلین دوبوردو والمور که در قرن ۱۸ و ۱۹ می زیسته، نزدیک دونسته و جهان ملک خاتون رو مارسلین ایرانی نامیدند و شاید درستتر باشه که مارسلین رو جهان ملک خاتون فرانسوی خوند.
سپاس که من رو تا پایان همراهی کردید . بدرود
منابع: