logomain
Search
Close this search box.
Search
Close this search box.
گردآفرید پهلوان دختر شاهنامه

عنوان اپیزود:

اپیزود 9 – گردآفرید پهلوان دختر شاهنامه

شماره اپیزود:

گوینده:

مارال پژاوند

درباره اپیزود:

اپیزود ۹ – گردآفرید پهلوان دختر شاهنامه

درود و مهر .

من مارال پژاوند هستم با پادکست زن در قاب تاریخ

و این قسمت پنجم از پادکست زنان شاهنامه است .

در شاهنامه با نقش آفرینی زنانی روبرو میشیم  که ازهمتایان شاهان و پهلوانانند. زنانی که آمیزه ای از مهر، خردورزی و دلاوری ان. زنانی که به شاهی میرسند نظیر همای ، پوراندخت و آذر میدخت. شهبانوان بادرایتی چون سیندخت. شهدختانی نظیر ارنواز و شهرناز.زنان گنجوری چون گلنار. زنان پهلوانی چون گردآفرید. زنان جنگاوری نظیر گردیه. زنان دلداده ای چون رودابه ، تهمینه و منیژه. همسرانی شجاع چون فرنگیس و جریره و مادرانی بلندآوازه نظیر فرانک سیندخت و رودابه. 

در تمامی این زنان چه زنانی با نژاد ایرانی و چه زنانی که در پیوند زناشویی با ايرانيان قرار گرفتند، تصویر ارزشمند و حضور اثرگذارزن رو در جای جای شاهنامه می‌بینیم. 

اسپانسر این مجموعه هیچ کسی غیر از خود شما نیست. از شما نازنینان میخوام در صورتیکه این روایت به گوش جانتون نشست ، صدای من باشید و زن در قاب تاریخ رو به دوستان و عزیزانتون معرفی کنید.

داستان امروز ما حکایتی است کوتاه اما هیجان انگیز اززندگی بانویی شیردل ، آزاده ، زیبارو و زیرک. نماد زنی از زنان شاهنامه با منش پهلوانی که از سیاست‌های زیرکانه و زنانه ی خودش به عنوان حربه ای برای حفظ میهن استفاده میکنه. زنی زائیده ی جامعه و عصر پهلوانی.

قصه ی رشادت و دلاوری این بانو با توصیف صحنه های نبرد اون با یک پهلوان مرد نامدار ، قصه ی آزادگی و باورهای استوار فرهنگی یک زن اصیل ایرانیه. قهرمانی که شخصیتش بیانگر برخی واقعیت‌های وجودی زنان دلاور در طول تاریخ ایرانه . زنانی که سرمشق گروهی دیگر از زنان میشن که حتی اندیشه ی حرکتی پویا و مستقلانه رو به دلشون راه نمیدن چه برسه به جنگ و تلاش‌های رهایی بخش.

به واقع فردوسی حکیم با بیان این داستان روح شجاعت رو در وجود دیگر زنان می دمه‌ .

گردآفرید دختراصیل ،آزاده و زیباروی کژدهم ، مرزبان ایران که خودش از پهلوانان نامی شاهنامه است. او یکی از زنان جنگاوری  که شایسته است از اون به عنوان نخستین زن عصر اساطیری شاهنامه به عنوان پهلوان یاد کرد . نقش آفرینی گردآفرید از اونجایی آغاز میشه که سهراب فرزند رستم و تهمینه دختر شاه سمنگان ، در لوای یک سردار تورانی به ایران لشکر میکشه. در حالیکه در حقیقت در اندیشه ی پیدا کردن پدرش رستم ، پدری که تنها اوصاف پهلوانی و آوازه ی جنگاوری اش رو از مادر شنیده و هرگز ازتولد تا آنروز اورو ندیده .

سهراب کاووس شاه رو شایسته ی شاهی نمیدونه. او قصد داره به خیال خودش پدرش رستم رو بر تخت شاهی ایران بنشونه. افراسیاب پادشاه توران که خبردار میشه سهراب آهنگ جنگ با کاووس شاه رو داره ، فرصت رو مغتنم دونسته و ۱۲ هزار سپاهی به فرماندهی هومان  و بارمان برای کمک به سهراب روانه میکنه. 

وقتی سپاه سهراب به مرزهای ایران رسید باید از دژ سپید می‌گذشت.  نگهبان این دژ پهلوانی ایرانی به نام هجیر بود. میان سهراب و هجیر جنگی در میگیره اما هجیر در این مبارزه تاب نمی آره و تن به بند سهراب می‌سپره. گردآفرید که خودش پهلوانی سوارکار و در جنگاوری سرشناس بود در بالای دژ، صحنه های شکست و اسیر شدن هجیر رو میدید ، به تعبیر فردوسی از کار هجیر ننگش میاد و از خشم برافروخته میشه.  پس جامه ی جنگی و زره سواران جنگجو رو بر تن ، موهاش رو زیر کلاهخود پنهان میکنه، کمربندش رو بر کمر میبنده و بر اسبی تیزرو سوار میشه .  همچون شیری از دژ پایین رفته  و به میدان میره.

گردآفرید به تعبیر فردوسی ، چون رعد خروشان فریاد می‌زد و رجزخوانی می‌کرد و هماورد میطلبید‌. مسلمه که این سهراب که پاسخ این هماوردطلبی رو میده. پس به سرعت خودش رو به این جنگاور میرسونه. از اونجایی که گردآفرید در تیراندازی ورزیده بود ؛ به محض دیدن سهراب، او رو تیرباران میکنه. سهراب خشمگین از چپ و راست با او آغاز به جنگ میکنه. گردآفرید سر نیزه رو به سمت سهراب میگیره و اون رو در هوا پیچ و تاب میده که این خود نشان از شور و هیجان جنگی گردآفرید  داره.

سهراب خشمگین تر با نیزه ای بر کمربند گردآفرید میزنه و زره او رو پاره پاره میکنه. گردآفرید هم در پاسخ ، شمشیر تیز و برنده اش رو از کمربند بیرون کشیده و نیزه ی سهراب رو به دو نیم میکنه. گردآفرید میدونه که در جنگ حریف سهراب نمیشه اما این پهلوان دختر هوشیار، تن به بند سهراب نمیده . تصمیم میگیره با شگردی ظریف و زیرکانه از هویت زنانه ی خودش پرده برداره تا هماوردش این نو پهلوان، دریابه که با دختری نبرد میکنه و اینگونه او رو از پیشروی بازداره.

گردآفرید میدونه در نزد سپاهیان هر دو لشکر که ناظر جنگ هستن، چندان پسندیده نیست که هماوردی زن داشته باشی، چراکه اگه اورو مغلوب کنه ، فخر و غروری براش نداره و اگه ببازه هم برای او ننگ خواهد بود. پس .. گردآفرید پشت به سپاه میکنه و پا به فرار میگذاره ، سهراب هم در پی او فریادزنان میتازه ، تا اینکه ناگاه بالاخره کلاهخود از سر گردآفرید برمی‌داره.  اینگونه موهای بلند و سیاه او از بند زره رها میشه و در باد میپیچه . سهراب شگفت زده و تحسین گو در دل، که اگر در ایران زنانش چنینند ، گردان سپاهیانش چه خواهد بود؛ کمند از زین باز میکنه و زین گردآفرید رو میگیره . او میخواد گردآفرید رو دربند، به لشکرگاه ببره. اما گردآفرید با زیرکی و سیاست زنانه ی خودش درحالیکه میدونه دل سهراب رو ربوده ، نرم نرم با شیرین زبانی ای خاص ، سهراب رو با خودش هم داستان میکنه. با گفتن این جمله که: سپاهیان هر دو لشکر شاهد مبارزه ی من و تو بودند، شایسته ی پهلوان دلیری چون تو نیست تا ببینند با دختری نبرد کردی، بند از من باز کن. من دژ سپید رو به تو واگذار خواهم کرد . 

گردآفرید به قدری زیباست که این نو پهلوان از تماشای زیبایی او وامانده، پس سهراب که شیفته ی جسارت ، هنرهای رزمی و البته زیبایی این پهلوان دختر شده ، موافقت میکنه و به دنبال گردآفرید به سمت دژ حرکت می‌کنند. به پای دژ که می‌رسند دژبان در قلعه رو باز میکنه پس گردآفرید به سرعت به درون دژ میره ودر قلعه به روی سهراب بسته میشه.

در درون دژ همه آگاهند که گردآفرید این دختر شجاع و دلاور کژدهم ، هم رزم آورده و هم با شگردی زیرکانه به موقع از چنگ سهراب خلاصی یافته. پس هیچ کس به واسطه ی  مو افشان کردن و با جوانی درآمیختن او رو نکوهش نمیکنه. کژدهم خشنود از تدبیر و کاردانی دختر شجاع و دلاور خودش و رزمی که با این پهلوان تورانی به انجام رسونده، به سرعت به کاووس شاه، نامه مینویسه . از اوصاف سهراب و دلاوری هاش میگه و اذعان میکنه به جز رستم حریفی برای این پهلوان دلاورنوجوان در ایران وجود نخواهد داشت‌. 

گردآفرید در بالای دژ رفتاری از خودش به نمایش میگذاره که دو ویژگی عمده ی زنان جنگاور. یک: ستیزه با دلباختگان و دو: نمایش حکمت و فرزانگی. گردافرید پیروزمندانه میخنده و به سهراب میگه تو جنگاور دلیری هستی ، بازگرد . بیهوده خودت رو در سختی و رنج ننداز.  چون نه به من دست خواهی یافت چرا که هیچ گاه دختران ایرانی با ترک مردانی از چین  وصلت نخواهند کرد و نه بر این دژ دست خواهی یافت .در واقع گردآفرید، پندی از سر هوشیاری و فرزانگی به سهراب میده ، اینکه سهراب در جنگی که شکست اون و پیروزی رستم مسلمه وارد نشه .

پس گردآفرید، سهراب رو پند میده که عاقبتی شوم در انتظار تو خواهد بود ، چون تو از بند من رهایی یافتی از بند پهلوان نامدار ایران رستم ، رهایی نخواهی یافت. سهراب با حیرت و حسرت به دختر زیبارویی که از چنگش گریخته نگاه میکنه وخشمگین و فریب خورده به لشکرگاه باز می‌گرده. بامداد که به قصد تسخیر دژ و به دست آوردن این دختر ماهرو به قلعه حمله میبره ؛ اونجا رو خالی از سکنه میبینه. 

و اینگونه ماجرای دلداگی آغاز نشده ی سهراب به پایان میرسه. و گردآفرید به عنوان نمادی از زنان جنگاور ایران زمین که صفاتی برجسته رو همزمان به نمایش میگذاره  و با دلاوری یک سردار بزرگ و پاکدامنی یک زن که اسیر وسوسه نمیشه و عقلش بر احساسش غلبه داره ؛ در شاهنامه موندگار میشه .

شما نازنینان میتونید این حکایت شیرین رو با اشعار زیبای فردوسی حکیم و با روایتگری خودم در اپیزود بعدی به تفصیل بشنوید.

سپاس که من رو تا پایان همراهی کردید. بدرود.

منابع:

سخنان سزاوار زنان درشاهنامه ی پهلوانی. کیا.  خجسته

شاهنامه کوتاه و تندرست.معیری رهنی. حمیدرضا

BLACK

زمان باقی مانده تا شروع تخفیف بلک فرایدی روی پکیج‌های اشتراکی

روز
ساعت
دقیقه
ثانیه
black2