کنترل و مدیریت هوش هیجانی از جمله مهارت هایی است که بدست آوردنش چندان آسان نیست. اما این مهارت نقش مهمی در کیفیت زندگی ما دارد.
هوش هیجانی یا EQ نوعی مهارت درون فردی و بین فردی است که به عنوان کنترل کننده هیجانات و احساسات مختلف نیز شناخته میشود. برای تمامی انسان ها کنترل هیجانات و احساسات در شرایط سخت تا حد زیادی دشوار است.
در واقع اغراق نیست اگر بگوییم انسان هایی که قادر به کنترل احساسات و هیجانات خود هستند از دیگر همتایان خود موفق تر هستند.
هوش هیجانی چیست؟
هوش هیجانی (Emotional Intelligence) مربوط به تشخیص احساسات درونی و مدیریت احساسات است. با توجه به این که انسانها دارای نیازها و خواستههای متفاوتی در زندگی هستند، قاعدتا روشهای متفاوتی نیز برای بروز احساسات خود دارند. برای این که بتوان احساسات خود را در زندگی مدیریت و کنترل کنیم و همچنین از بهترین روش برای بروز احساسات استفاده کنیم، لازم است به درک درستی از احساسات خود و دیگران دست پیدا کنیم.
تا کنون تحقیقات گستردهای در زمینه تقویت هوش هیجانی و کنترل آن انجام شده است. اصطلاح هوش هیجانی نخستین بار در دهه 1990 توسط روانشناسان مطرح شد و پس از آن تعاریف و تحقیقات بیشتری برای این مهارت انجام شده است. یکی از بهترین دیدگاههای مرتبط با هوش هیجانی مربوط به روانشناس معروف “دنیل کانمن” است. کانمن هوش هیجانی را در 5 حوزه زیر دسته بندی میکند.
1. خود آگاهی یا شناخت احساسات خود
2. خود مدیریتی یا مدیریت احساسات فردی
3. خود انگیزشی
4. درک احساسات دیگران
5. مدیریت روابط با دیگر افراد
تاثیرات هوش هیجانی بر زندگی
هوش هیجانی زندگی فردی و اجتماعی انسانها را تحت تاثیر قرار میدهد و تاثیر بسزایی در کیفیت زندگی دارد. تاثیر هوش هیجانی در محیط کار نمود عیان تری دارد، به عنوان مثال یک کارمند در محیط کار با سایر افراد از جمله کارفرما و مراجع کنندهها ارتباط دارد. مدیریت هوش هیجانی و داشتن کنترل بر شکل و نوع ارتباط باعث می شود این کارمند بهره وری بیشتری داشته باشد.
اهمیت هوش هیجانی در زندگی فردی و اجتماعی ما نیز بسیار تاثیر گذار است. در واقع از دست دادن کنترل و مدیریت عواطف و احساسات تعادل زندگی ما را برهم می زند.
بنابراین می توان گفت که کیفیت زندگی و عملکرد کاری ما وابستگی فراوانی به کنترل و مدیریت هوش هیجانی دارد.
راهکارهای کنترل و مدیریت هوش هیجانی
کنترل و مدیریت هوش هیجانی در هر شخصی متفاوت است، زیرا نحوه بروز احساسات و خواستههای افراد باهم متفاوت هستند. کارشناسان راهکاری های متنوعی را برای کنترل هوش هیجانی مطرح می کنند. با این حال بعضی از کاربردی ترین این راهکارها عبارتند از:
کنترل احساسات منفی
مهمترین بخش مدیریت هوش هیجانی، کنترل احساسات منفی مانند خشم و نفرت است. در مقابل، بهبود احساستی مانند عشق، مهربانی و… میتواند کیفیت زندگی را بهبود بخشد. بنابراین به عنوان اولین گام برای کنترل و مدیریت هوش هیجانی باید احساسات منفی خود را کنترل کنید.
پرسیدن سوال و پرسشگری
پرسیدن سوالاتی مانند مانند “اکنون چه احساسی دارم؟” یا “تاثیر احساسات مختلف روی رفتار و عملکرد من چگونه است؟” میتواند باعث کنترل هوش هیجانی شود. با بررسی چنین پرسشهایی میتوانید درک درستی از احساسات و افکار خود داشته باشید.
نوشتن افکار و احساسات
نوشتن افکار باعث آرامش ذهن میشود و هر چقدر بیشتر درمورد احساسات خود بنویسید، به درک بهتری از احساسات خود دست پیدا میکنید. برای نوشتن افکار و احساسات خود میتوانید یک دفترچه کوچک همراه خود داشته باشید و در طول روز نکات مختصری را یادداشت کنید. در پایان روز با بررسی دفترچه یادداشت خود، میتوانید افکار و احساسات خود را به خوبی درک کنید.
دریافت بازخورد از اطرافیان
یکی از راهکارهای کنترل هوش هیجانی، مشورت با دوستان و آشنایان است. در واقع با دریافت بازخورد اطرافیان درمورد رفتارهای خود میتوانید در برخی رفتارها و احساسات خود تجدید نظر کنید.
در لحظه زیستن
برخلاف باور عموم افراد، در لحظه زندگی کردن دارای مزایای بسیار زیادی است. تصور کنید در موقعیتهای مختلف زندگی فقط به دنبال کنترل و مدیریت شرایط فعلی هستید و از بابت سایر اتفاقات دغدغهای ندارید؛ بدیهی است که در چنین شرایطی میتوانید احساسات و افکار خود را کنترل کرده و احساسات دیگران را نیز بهتر درک کنید.
انجام فعالیتهای گروهی و مدیریت روابط
با انجام فعالیتهای گروهی در محل کار، دانشگاه، مدرسه و… با افراد تعامل برقرار کنید و در چنین شرایطی بهتر میتوانید کنترل و مدیریت هوش هیجانی را پیش ببرید. یکی از مولفههای کنترل هوش هیجانی، مدیریت روابط با سایر افراد است. بنابراین با انجام کار گروهی و مدیریت روابط میتوانید احساسات و رفتارهای خود را در برخورد با سایر افراد کنترل کنید.
جمع بندی
احساسات و هیجانات بخش عظیمی از زندگی ما را شکلمی دهند به طوری که در هنگام تصمیم گیری و عمل کردن معمولا تحت تاثیر احساسات قرار میگیریم.
در شرایطی که احساسات و هیجانات جلوی تصمیم گیریهای منطقی را بگیرد، نشان دهنده این است که احساسات غالب شده و لازم است با انجام تکنیکهای کنترل ومدیریت هوش هیجانی، تعارضهای بین فکر و احساس را کنترل کنیم. به طور کلی اگر هوش هیجانی به خوبی کنترل و مدیریت شود، میتواند تاثیرات مفید و سازنده ای داشته باشد و باعث پیشرفت در زندگی اجتماعی، تحصیل، کار و… شود.