چکیده
بر اساس شواهدی مبنی بر اینکه مراقبه با تأثیرات مفید بی شماری بر روی رفاه و کاهش علائم مربوط به استرس همراه است، تکنیک های مبتنی بر ذهن آگاهی به طور فزاینده ای در برنامه های روان درمانی به کار گرفته شدند.
با این حال، سبک های مختلف مراقبه و ماهیت مقطعی اکثر تحلیل های قبلی منجر به ایجاد تنوع زیادی در یافته ها شد.
مطالعه حاضر با هدف روشن سازی بر روشن سازی ارزیابی کارکردهای عصب شناختی اجرایی مغز فرایندهای ناشی از آموزش مدیتیشن کوتاه مدت انجام می شود.
برای ارزیابی کیفیت زندگی و کمبود خودآگاهی، پرسشنامه ها توسط افراد در هر دو زمان تکمیل شد نتیجه گیری: با توجه به نتایج تحلیل کوواریانس در مقاله مذکور، سطح معناداری آزمون برای مولفه سلامت عمومی، عملکرد جسمانی ،محدودیت ایفای نقش به دلایل جسمانی، محدودیت ایفای نقش به دلایل عاطفی، درد بدنی، عملکرد اجتماعی و نشاط کمتر از 05/0 هستند که نشان دهنده تاثیر مثبت مدیتیشن بر این مولفه ها است.
همچنین برای مولفه اضطراب آشکار و اضطراب پنهان کمتر از 05/0 هستند که نشان دهنده تاثیر مثبت مدیتیشن بر این مولفه ها است.
در مورد فرضیه بعدی مدیتیشن بر تمام مولفه های کارکردهای عصب شناختی اجرایی زنان شاغل تاثیر گذار بوده است.
این مقاله توسط دکتر مریم نظری به رشته تحریر درآمده است.
مقدمه
طی دهه های گذشته، روش های مراقبه از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است علاقه به دانشمندان علوم مغز و اعصاب زیرا آنها با تأثیرات مثبت بی شماری بر بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی همراه هستند.
شواهد اعصاب و روان همگرا کاربرد تکنیک های مراقبه را در کاهش علائم مربوط به استرس و بهبود اختلالات بالینی مانند اضطراب و افسردگی ثابت کرده است.
حتی پس از یک دوره کوتاه آموزش، به شرکت کنندگان در مراقبه نشان داده شد که فرایندهای شناختی مختلف از جمله تنظیم عاطفی، کنترل اجرایی و توانایی حفظ توجه را تقویت می کنند.
برای استفاده از این اثرات مفید، مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی به طور فزاینده ای در درمان شرایط فیزیولوژیکی و روانی تغییر یافته به کار گرفته شد.
اعتقاد بر این است که مراقبه بر اتصالات ساختاری مغز تأثیر می گذارد که بسترهای عصبی زیست شناختی فرآیندهای نظارتی توزیع شده ای هستند که زمینه توجه و احساسات را فراهم می کنند و باعث بهبود بیشتر در جنبه های رفاهی و رفتاری می شوند.
مغز منشاء تمام اعمال است، اما تجربیات محیطی نیز می توانند آناتومی و فیزیولوژی مغز را شکل دهند و این مستلزم هرگونه انعطاف در سیستم مغز است که در اثر مواجهه با تغییرات محیطی و یا صدمات در ساختار قشری رخ می دهد.
به این فرایند انعطاف پذیری مغزی می گویند.
می توان بیان داشت، انعطاف پذيري ساختاری شامل ایجاد تغییرات در ساختار مغز است در حالی که انعطاف پذيري عملکردی، در نتیجة تغییرات نوروفیزیولوژی در فعالیت و ارتباطات رفتاری رخ می دهد.
یکی دیگر از مقاله های دکتر مریم نظری مقاله پیش بینی سواد سلامت و کیفیت زندگی است.
برای مطالعه بیشتر این مقاله روی دکمه زیر کلیک کنید…